«عشق دونفره»PART 2

#ارسلان

که دیدم یهو همه با رلاشون نشستن فقط دو جا مونده بود انگار دست به یکی کرده بودن من و دیا باهم باشیم منم که از خدام بود

#دیانا

دیدم همه پیش هم نشستن دوجا موند یکی برای من و یکی برای ارسی


#نیکا

دیدم دوتا جوجمون رفتن کنار هم بعد گفتم: بچه ها فردا پارتیه میاین همه گفتن باش

#دیانا

آخ جون خیلی وقت بود منتظر پارتی بودم.

#ارسلان

پارتی آره خیلی خوبه می تونم به دیا بگم چه حسی دارم

به دیانا گفتم: دیانا میشه برای پارتیی بیام دنبالت

#دیانا


سوال عجیبی ارسلان ازم پرسید منم گفتم آ......ررررر........ه


نیکا گفتم مبارکه


اردیا :خفه شو


نیکا:هوففف ببخشید

{فردا}

#ارسلان

رفتم سراغ دیا

صحبت ارسی و دیا:
{ارسی- دیا +}

-خوبی
+آره
-می تونم یه سوالی ازت بپرسم
+بپرس..س
قشنگ معلوم بود خجالت می کشه
-خوب ببینم سینگلی
+آره تو چی
-منم آره ولی عاشق یکی شدم
#دیانا

اینو که گفت رسیدیم

تو پارتی همه رفتن کثافت کاری

به ارسلان گفتم: جوابتو ادامه ندادی

خیلی الکل خورده بود


ارسلان گفت :آها می خواستم بگم که می تونی این رازو بینمون نگه داری که من عاشق کی شدم

+آره
-تو من عاشق تو شدم

یهو.......................
دیدگاه ها (۰)

«عشق دونفره»PART 3

«عشق دونفره»PART 4

منطق دخترا به روایت تتتصصویر

تو گوگل سرچ کن

رمان بغلی من پارت ۶۲ارسلان: رفتم به یکی از کافه های نزدیک شر...

رمان بغلی من پارت۱۰۹و۱۱۰و۱۱۱ ارسلان: لبخند خبیثی رو لبم نشست...

رمان بغلی من پارت ۱۰۱و۱۰۲و۱۰۳ارسلان: دیانا دیانا: بله جایی و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط