فیک چراتو

#فیک: چراتو؟
           پارت نهم☆

<یه کم میگذره>
∆یونا سوهو رو هُل میده اونور∆
یونا: به چی نگاه میکردیی!
سوهو: اومم هیچی... یچی رو موهات بود
یونا: عهه واقعا*از جاش پا میشه*
یوهو: الان رفته دیگه نترس
|قلبم داره میاد تو هلقم|
[پسره روانیی دیوونه بود به خدا خو میگف خودم بش گوشیشو میدادم]
سوهو: خ... خ.. خب دیگه بریم بخوابیم با چراغ خاموش مشکلی نداری خو؟
یونا: نه
+پس چراغو خاموش میکنم شب خوش
_اوهوم باش شب بخیر
<ساعت 3 شب یا همون بامداد بارون شروع به باریدن میکنه>
یونا: آیششش الان وقته باریدنه اخه! نترس یونا نترس یونا.. هوفف نفس عمیق
<رعد و برق میاد>
*یونا جیغ میزنه*
سوهو: چیشددهه یونا خوبی؟!  چرا عرق کردی!
یونا: خوبم فقط یکم میترسممم... فوبیاعه درواقع
سوهو: وایسا پتو بیارم واست لباست مناسب نیست الان سرما میخوری
یونا: نه نمیخوام... جایی نرو فقط... پی.. شم بمون
سوهو: ب.. اش
<رعد و برق شدید تر میشه>
یونا: م... می...
سوهو: چی میخوای بگی بگو راحت باش!
یونا: میشت زنگ بزنی بابام بیاد دنبالممم
سوهو: الان؟ تو بارون خطرناکه
_اخه من هروقت رعد و برق میاد و میترسم بابام بغلم میکنه...  الان واقعا میترسم
+اما بازم الان بارونه خطرناکه....
_می... میشه بیام تو بغل تو؟!
|چیی گف... تو بغ مننن... اه اروم باش اون فقط ترسیده|
+باشه بیا تو بغلم...
مرسیی که حمایت میکنین🥺
منتظر پارت های بعدی باشین🎀
دیدگاه ها (۵)

#فیک: چرا تو؟            پارت دهم☆<یونا تو بغل سوهو خوابش می...

#فیک: چرا تو؟            پارت یازدهم☆ سوهو: چرا خوشحالی؟!! ی...

#فیک: چرا تو           پارت هشتم☆ <شب شد و یونا هنوز اونجاعه...

#فیک: چرا تو؟         پارت هفتم☆ مامان یونا: خب پس جالب شد.....

من و ملاقات با BTSpart «۴»تو اون هوای بارونی داشتم پیاده با ...

千卂ㄒ乇 ۲卩卂尺ㄒ : ۷غرغر کنان گفتم:دیگه نصف راه رو رفتیم میخوای بر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط