فیک بخاطر تو پارت ۳۲
فیک بخاطر تو پارت ۳۲
از زبان ات
رسیدیم شرکت وقتی از ماشین اومدم بیرون باد سردی بهم خورد که باعث شد به خودم بلرزم
تهیونگ اومد دستمو گرفت ولی یه چیزی تعجبش رو جلب کرد که گفت: ات مطمئنی خوبی؟ بدنت سرده
ات: عامم... ها؟... عا نه من خوبم چیزی نیست بریم
وقتی وارد شرکت شدیم دیدم همه بهمون خیره شده بودن اینا هم دیگه داشتن زیاده روی میکردن مگه ما داشتیم کار خلافی انجام می دادیم؟ فقط دست همو گرفتیم خیلیم عادی
زیر لب به تهیونگ گفتم که دستمو ول کنه بیش از حد دیگه دارن نگاهمون نی کنن خوشم نمی اومد ولی تهیونگ بی توجه به حرفم به راهش ادامه داد تا رسیدیم اتاق گریم وای خدا دوباره عکسبرداری سرمم که گیج میره سردمم هست تب و لرز کردم بدجور حالا چیکار کنم؟ چی بهشون بگم؟
میکاپ آرتیست اومد تا درستم کنه ولی وقتی دستش پوستمو لمس کرد از تعجب سر جاش میخ کوب شد و گفت: خانوم ات شما حالتون خوبه؟ بدنتون خیلی سرده انگار دارین منجمد میشین می خواین آقای تهیونگ رو خبر کنم؟
ات: نه نه نه خیلیم خوبه من واقعاً خالم خوبه چیزی نیست شما فقط زودتر کارتونو انجام بدیم
وقتی میکاپم تموم شد خواستم از صندلی بلند شم که سرم یدفه گیج رفت نزدیک بود تعادلم رو از دست بدم و بیوفتم که میکاپ آرتیست منو به موقع گرفت و نشوندم سر جام
با نگرانی و استرسی که هم تو چهره و هم تو صداش بود به چشمام خیره شد و گفت: خانوم ات شما واقعاً حالتون خوب نیست باید برین دکتر
ات: نه اصلا نیازی به دکتر رفتن نیست من خوبم واقعاً میگم چیزیم نیست شما نگران نباشین
با یه لبخند از صندلیم بلند شدم و رفتم برای عکسبرداری حالا من سرم گیج می رفت و داشتم از سرما به خودم می لرزیدم حالا اونا هی میگفتن این ژستو بگیرم و اپن ژستو بگیر کلافم کردن
داشتم از سرما واقعاً می مردم فکر کنم تب بالایی داشتم که انقدر حالم بد بود خداروشکر که آرایش داشتم وگرنه فرقی با مرده ها نداشتم پوستم شده بود گچ
کارگردان گفت: میکاپ آرتیستت کی بوده ات؟ چرا انقدر سفید کننده بهت زده شبیه عروسای ژاپنی شدی این صحنه رو بد میکنه اصلا طبیعی نیست باید به میکاپ آرتیست بگین درستش کنه
وای خدا اینم وقت گیر آورده ها داشتم می رفتم سمت اتاق گریم که سرم هی گیج می رفت و حالم بد تر میشد یدفه دیدم یه نفر منو از پشت گرفت و چسبوندم به دیوار
تهیونگ: ات چرا انقدر رنگ و روت پریده؟ پوستت شده عین گچ بدنم که انگار داره از سرما منجمد میشه چرا بهم چیزی نمیگی؟ باید بریم دکتر زود باش
دستمو گرفت منو با خودش کشوند برد سوار ماشینش کرد و راه افتاد چسبیدم به پنجره ی ماشین و از پنجره بیرونو نگاه کردم
از زبان ات
رسیدیم شرکت وقتی از ماشین اومدم بیرون باد سردی بهم خورد که باعث شد به خودم بلرزم
تهیونگ اومد دستمو گرفت ولی یه چیزی تعجبش رو جلب کرد که گفت: ات مطمئنی خوبی؟ بدنت سرده
ات: عامم... ها؟... عا نه من خوبم چیزی نیست بریم
وقتی وارد شرکت شدیم دیدم همه بهمون خیره شده بودن اینا هم دیگه داشتن زیاده روی میکردن مگه ما داشتیم کار خلافی انجام می دادیم؟ فقط دست همو گرفتیم خیلیم عادی
زیر لب به تهیونگ گفتم که دستمو ول کنه بیش از حد دیگه دارن نگاهمون نی کنن خوشم نمی اومد ولی تهیونگ بی توجه به حرفم به راهش ادامه داد تا رسیدیم اتاق گریم وای خدا دوباره عکسبرداری سرمم که گیج میره سردمم هست تب و لرز کردم بدجور حالا چیکار کنم؟ چی بهشون بگم؟
میکاپ آرتیست اومد تا درستم کنه ولی وقتی دستش پوستمو لمس کرد از تعجب سر جاش میخ کوب شد و گفت: خانوم ات شما حالتون خوبه؟ بدنتون خیلی سرده انگار دارین منجمد میشین می خواین آقای تهیونگ رو خبر کنم؟
ات: نه نه نه خیلیم خوبه من واقعاً خالم خوبه چیزی نیست شما فقط زودتر کارتونو انجام بدیم
وقتی میکاپم تموم شد خواستم از صندلی بلند شم که سرم یدفه گیج رفت نزدیک بود تعادلم رو از دست بدم و بیوفتم که میکاپ آرتیست منو به موقع گرفت و نشوندم سر جام
با نگرانی و استرسی که هم تو چهره و هم تو صداش بود به چشمام خیره شد و گفت: خانوم ات شما واقعاً حالتون خوب نیست باید برین دکتر
ات: نه اصلا نیازی به دکتر رفتن نیست من خوبم واقعاً میگم چیزیم نیست شما نگران نباشین
با یه لبخند از صندلیم بلند شدم و رفتم برای عکسبرداری حالا من سرم گیج می رفت و داشتم از سرما به خودم می لرزیدم حالا اونا هی میگفتن این ژستو بگیرم و اپن ژستو بگیر کلافم کردن
داشتم از سرما واقعاً می مردم فکر کنم تب بالایی داشتم که انقدر حالم بد بود خداروشکر که آرایش داشتم وگرنه فرقی با مرده ها نداشتم پوستم شده بود گچ
کارگردان گفت: میکاپ آرتیستت کی بوده ات؟ چرا انقدر سفید کننده بهت زده شبیه عروسای ژاپنی شدی این صحنه رو بد میکنه اصلا طبیعی نیست باید به میکاپ آرتیست بگین درستش کنه
وای خدا اینم وقت گیر آورده ها داشتم می رفتم سمت اتاق گریم که سرم هی گیج می رفت و حالم بد تر میشد یدفه دیدم یه نفر منو از پشت گرفت و چسبوندم به دیوار
تهیونگ: ات چرا انقدر رنگ و روت پریده؟ پوستت شده عین گچ بدنم که انگار داره از سرما منجمد میشه چرا بهم چیزی نمیگی؟ باید بریم دکتر زود باش
دستمو گرفت منو با خودش کشوند برد سوار ماشینش کرد و راه افتاد چسبیدم به پنجره ی ماشین و از پنجره بیرونو نگاه کردم
۴۴.۹k
۰۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.