وقتی از بچش مراقبت می کنی و

وقتی از بچش مراقبت می کنی و .......

When you take care of the baby.....
پارت(۸)


نامجون: خوبی؟
آت: اره
به طرف اتاقش رفتیم خودمو خشک کردم
نامجون: دیگه کارام تموم شده بریم لباسات رو از خونت برداریم
آت: اوهوم باشه
از اتاقش بیرون رفتیم که دخترای شرکت با حرص و حسادت نگام میکردن
منم که کرم درونم فعال
آت: نامی جونممممم
با تعجب بهم خیره شد
نامجون: بله نشنیدم
آت: نامیی جونممم یه دیقه گوشتو بیار
نامجون نزدیکم شد در گوشش گفتم
آت: نامجون زود بریم خونه
نامجون به صورتم زل زده بود
نامجون: همین؟
آت: اوهوم بریم
دستم رو دور دست نامجون انداختم و یه چشمک به دخترا زدم
سوار ماشین شدیم
نامجون: هعیی بازم حسادت
آت: جانم؟!!
نامجون: فکر می‌کنی نفهمیدم به خاطر اون دخترا این کارا رو کردی
آت: نخیر
نامجون: اره جون خودت
به خونه رسیدیم
از ماشین پیاده شدم و به داخل خونه رفتم
با کلید در رو باز کردم
به داخل رفتم
لامپ رو روشن کردم
با دیدن کسی که جلوم بود نتونستم حرکت کنم
دیدگاه ها (۱۰)

گایز از کلاس برگشتم

وقتی از بچش مراقبت می کنی و .......When you take care of the...

قلعه هفت آتش Seven fire castleپارت¹¹در باز شد و مرد بیرون او...

وقتی از بچش مراقبت می کنی و .......When you take care of the...

دوپارتی تهیونگ part1موقعیت:روز تولد ات تهیونگ:ات لباساتو بپو...

نام فیک: عشق مخفیPart: 54ویو جیمین*بعد از چند دقیقه نفسش جا ...

جیمین فیک زندگی پارت ۸۱#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط