پارت ۱۱۰ آخرین تکه قلبم نویسنده izeinabii
#پارت_۱۱۰ #آخرین_تکه_قلبم نویسنده izeinabii
نیاز:
رزای نباتی رو پر پر کردم روی سنگ قبر ..!
نخواستم بفهمی چقدر بی قرارم
نذاشتم تو اون حال بمونی کنارم
چجوری آخه باورت شد که دوست ندارم؟
آروم سرمو گذاشتم روی سردی سنگ قبرش..
چرا دردمو تو نگاهم..ندیدی؟!
ندیدی که تو حسرت تو می سوزم...
یه روزی میفهمی چی اومد به روزم
_چه بلایی داره سرم میاد بابا؟چرا تو که رفتی این همه بدبختی شده سهم و روزی هرروز من؟؟؟
نموندی ولی چشم به راه تو موندم هنوزم..
میتونم بفهمم بی من چی کشیدی...
می بینی ؟؟بهم میگن یتیم.. به منی که یه روز تموم افتخارم دختر تو بودن بود..
نخواستم نخواستم که توی دلت غم بشینه
نذاشتم نذاشتم کسی گریه هامو ببینه ..
کسی که ازت خواست بری بی تو تنها تنهرینه(:A)
اختیار اشکمو از دست دادم و تموم صورتم خیس از اشک شده بود!
_چجوری می ذاشتم یمونی و پر پر شی پیشم ؟؟
یه جوری شکستم
شکسته تر از این نمیشم..
زمزمه کردم:
_عزیزم دارم از نبود تو دیوونه میشم....
دارم از نبود تو دیوونه می شم..
*arz*
به آسمون آبی زل زدم..
خدایا مگه دل من چقدره که این همه گرفته؟؟
خدایا مگه من چیکار کردم؟؟
که حالا سهمی جز دلتنگی و بی کسی ندارم از این روزا؟
با افتادن یه قطره روی پیشونیم چشمامو باز کردم و به آسمون آبی زل زدم که همراه من اشک می ریخت
_آهای آسمون.. توام دلت عین من تنگه نه؟واسه کسی که قدرشو ندونستی و حالا دیگه نیستش..
خونه خیلی وقته بهم میگه با خودت مرور کن گذشته رو
کسی اینجا به تو وابسته نبود دیگه برو..
یعنی برم؟بعد این همه خاطره؟جمع کنم کجا برم؟گیریم که بد کردی به اشتباه و بد دادم جواب خوبیاتو با یه خطای ساده کل خوبیاتو فراموشم شد.. تو چرا منو فراموش کردی و قیدمو زدی؟!
چرا؟؟؟
گیریم که من بد .. تو چرا نموندی؟؟
تو چرا رفتنو انتخاب کردی؟
یعنی تموم این سالا که با افتخار می گفتم دختر ارشد بابامم فقط یه فکر الکی بوده؟
نه نه. . نمیشه .. محاله..
_مدارا کن شب یخ بستگی رو زمستون پشت دیوار اتاقه .. نذار گلای گلدونت بمیرن اگه این آخرین دیدار ماعه. .!
سرم برگردوندم سمتش.. کیو میدیدم؟بهترین پسر و رازدار دنیا تنها کسی که باهاش میتونستم از دردا و خوشحالیام بگم؟
ای سکوت تو منبع آرامش..
_وای .. تو اینجا چیکار میکنی؟
از اون لبخندای نایابشو زد ..
_چطوری آی نیاز(آجی نیاز)؟
_چقدر عوض شدی لعنتی اینجا چیکار میکنی؟
_اومدم سر خاک دایی..
_خیلی دلم برات تنگ شده بودا بی ادب بدون خداحافظی رفتیا..
_همچین بی خداحافظی ام نرفتم توی کتاب فلسفه ات اون متنا حکم خداحافظی رو داشتن.
_چمدونمو دارم میبندم با یه طرح کهنه از دلخوشیام
باورم نمیشه باید برمو دیگه به دیدنت نیام!؟
سری تکون داد و با لبخند همیشگیش گفت:
_خودشه..
_کلی حرف دارم باهات واسه خالی شدن!
نیاز:
رزای نباتی رو پر پر کردم روی سنگ قبر ..!
نخواستم بفهمی چقدر بی قرارم
نذاشتم تو اون حال بمونی کنارم
چجوری آخه باورت شد که دوست ندارم؟
آروم سرمو گذاشتم روی سردی سنگ قبرش..
چرا دردمو تو نگاهم..ندیدی؟!
ندیدی که تو حسرت تو می سوزم...
یه روزی میفهمی چی اومد به روزم
_چه بلایی داره سرم میاد بابا؟چرا تو که رفتی این همه بدبختی شده سهم و روزی هرروز من؟؟؟
نموندی ولی چشم به راه تو موندم هنوزم..
میتونم بفهمم بی من چی کشیدی...
می بینی ؟؟بهم میگن یتیم.. به منی که یه روز تموم افتخارم دختر تو بودن بود..
نخواستم نخواستم که توی دلت غم بشینه
نذاشتم نذاشتم کسی گریه هامو ببینه ..
کسی که ازت خواست بری بی تو تنها تنهرینه(:A)
اختیار اشکمو از دست دادم و تموم صورتم خیس از اشک شده بود!
_چجوری می ذاشتم یمونی و پر پر شی پیشم ؟؟
یه جوری شکستم
شکسته تر از این نمیشم..
زمزمه کردم:
_عزیزم دارم از نبود تو دیوونه میشم....
دارم از نبود تو دیوونه می شم..
*arz*
به آسمون آبی زل زدم..
خدایا مگه دل من چقدره که این همه گرفته؟؟
خدایا مگه من چیکار کردم؟؟
که حالا سهمی جز دلتنگی و بی کسی ندارم از این روزا؟
با افتادن یه قطره روی پیشونیم چشمامو باز کردم و به آسمون آبی زل زدم که همراه من اشک می ریخت
_آهای آسمون.. توام دلت عین من تنگه نه؟واسه کسی که قدرشو ندونستی و حالا دیگه نیستش..
خونه خیلی وقته بهم میگه با خودت مرور کن گذشته رو
کسی اینجا به تو وابسته نبود دیگه برو..
یعنی برم؟بعد این همه خاطره؟جمع کنم کجا برم؟گیریم که بد کردی به اشتباه و بد دادم جواب خوبیاتو با یه خطای ساده کل خوبیاتو فراموشم شد.. تو چرا منو فراموش کردی و قیدمو زدی؟!
چرا؟؟؟
گیریم که من بد .. تو چرا نموندی؟؟
تو چرا رفتنو انتخاب کردی؟
یعنی تموم این سالا که با افتخار می گفتم دختر ارشد بابامم فقط یه فکر الکی بوده؟
نه نه. . نمیشه .. محاله..
_مدارا کن شب یخ بستگی رو زمستون پشت دیوار اتاقه .. نذار گلای گلدونت بمیرن اگه این آخرین دیدار ماعه. .!
سرم برگردوندم سمتش.. کیو میدیدم؟بهترین پسر و رازدار دنیا تنها کسی که باهاش میتونستم از دردا و خوشحالیام بگم؟
ای سکوت تو منبع آرامش..
_وای .. تو اینجا چیکار میکنی؟
از اون لبخندای نایابشو زد ..
_چطوری آی نیاز(آجی نیاز)؟
_چقدر عوض شدی لعنتی اینجا چیکار میکنی؟
_اومدم سر خاک دایی..
_خیلی دلم برات تنگ شده بودا بی ادب بدون خداحافظی رفتیا..
_همچین بی خداحافظی ام نرفتم توی کتاب فلسفه ات اون متنا حکم خداحافظی رو داشتن.
_چمدونمو دارم میبندم با یه طرح کهنه از دلخوشیام
باورم نمیشه باید برمو دیگه به دیدنت نیام!؟
سری تکون داد و با لبخند همیشگیش گفت:
_خودشه..
_کلی حرف دارم باهات واسه خالی شدن!
۱۴۷.۷k
۱۰ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.