Wild rose cabaret

• Wild rose cabaret •

#part137


#paniz

رضا: عععهه یعنی چی پانیذ ...یه حرفی میزنی هاا

بالشت رو بغل کردم
_چیه دروغ میگم هعی گیر دادن به ما یکی خودشون بیارن سرگرم بشن

رضا نفس عصبی ای کشید و روبه نیکا گفت
رضا: اگه کنجکاویت تموم شد بفرمایید

نیکا مظلومانه نگام کرد و با رضا از اتاق رفتن بیرون
غرولند لب زدم
_عجب خانوادگی رو دارناا یه مشکل شون رو حل میکنی طلبکار هم میشین ییی بچیی بیارین دییگهه

از حرص پوست گوشه‌ی لبم رو کندم که سوخت زبون رو لبم کشیدم تا از سوزشش کم بشه

پتو رو سرم کشیدم به ثانیه نکشید خوابم برد...


#leoreza


از صبح شرکت بودم تا الان که ظهر بود
انقدر دنبال این پلن اون پلن رفتم خسته شده بودم

وارد اتاق امیر شدم که امروز تحویلش دادم
سرش تو لب تاب بود ، سمت رفتم
_چیشد امیر تونستی حساب های شرکت رو ببینی

امیر: یه چیز هایی دستگیرم شد اما اونقدری شهرام رو میشناسم که این ها رو واسه سرگرمی گذاشته یه نگاه به مالیات و خرید و فروش میکنم

خوبه ای زیرلب گفتم که یادآوری حرف پانیذ سریع گفتم
_میخوام ازت یه سوال بپرسم؟

لب تاپ رو بست نگاهم کرد این چشم ها با چشم های چند سال پیش فرق می‌کرد
امیر: بگو

_ممکنِ بعد از تموم شدن این اتفاقا دوباره برگردی با نگار

شوکه بهم نگاه کرد و بلند شد اومد روبروم
امیر: دیگه همچنین سوالی ازم نپرس دیگه درمورد نگار با من حرف نزن اون دختر دیگه بر من تموم شد رضا .... من بعد از اینکه کارم با شهرام تموم شد میرم آلمان به پشت سرم هم نگاه نمی‌کنم فهمیدی

دستی به بازوش کشیدم
_باشه یه سوال ساده بود همین....حالا هم اگه کاری نداری میخوام برم پیشه زنم

نفسی گرفت
امیر: شرمنده هر موقع درمورد اون حرف میزنی یاد گذشته ی بی رحم میوفتم

باشه ای گفتم خواستم درو باز کنم که
امیر: خوبه

سوالی برگشتم نگاهش کردم
_چی خوبه

امیر: همسرت رو میگم محترم به نظر میرسه

_ممنونم ...فعلا

فعلانی گفت از اتاق اومدم بیرون گوشی رو از جیبم برداشتم تا به پانیذ زنگ بزنم
چند بوقی خورد و جواب داد

پانیذ: سلوممم بی عضو جونم

همین یه تا سه تا کلمه اش خنده به لبام آورد
_کجایی که انقدر راحتی

پانیذ : از آموزشگاه زدم بیرون عسل زنگ زد گف برم پیشش با مهشاده الان تو خیابونم

_چرا با ماشین نرفتی

نزدیک اتاقم شدم که باز منشی ناخواسته با عشوه همیشگی لب زد
منشی: آقا چند تا پرونده بود گذاشتم اتاقتون

ممنونی گفتم و وارد اتاق شدم
پانیذ: باز که اون دختره اونجاست

نیشخندی زدم
_داری حسودی میکنی رز وحشی

از پشت گوشی میتونستم بفهمم که داره نفسای عصبی میکشه
پانیذ: من به اون...

#panleo
#mehrashad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
دیدگاه ها (۳)

• Wild rose cabaret •#part138#leorezaپانیذ: من به اون دختر ع...

• Wild rose cabaret •#part139#leorezaماشین رو استارت زدن و ر...

• Wild rose cabaret •#part136#paniz نیکا: نه مامانی کات نکرد...

• Wild rose cabaret •#part135#panizدسر ها رو کاملا به طور نظ...

#why_himpart:82,صبح شده بود دیشب از فکر اینکه چطوری بخوام دا...

فیکمون

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط