عشق درگیر pt22

پارت22

پسراهم اینجا بودن
صندوق تو دسته جیمینو دیدم یکم بزرگ بود قطعا سنگین نبود چون فیک بود ولی جیمین یه شونش کلا کج شده بود رفتم جلو
ا.ت:سلام پس...
با صدای تیراندازی لال شدم
تهیونگ:اونا از کجا میدونن ما اینجاییم؟
کوک:ا.ت تو گفتی
ا.ت:ن.نه
چشم به جیمین افتاد که داشت از دور از چشممون دور میشد
ا.ت:جیمین جونگ کوک اون. اون لومون داده
افراد شوگا وارد کارخونه شده بودن
کوک:ا.ت قایم شو
در گیری خیلی بد بود
جونگ کوک سعی داشت به جیمین تیزاندازی کنه اما جیمین پشت یه ستون بود
پشت یه میز قایم شده بودم
چشمم به تفنگ رو میز افتاد برش داشتم
توش پر بود
مثله موشا رفتم یه جایی که جیمین تو دیدم بود اما اون خبر نداشت
دوست نداشتم بکشمش اما.اما شاید مجبورش کردن باید بفهمم
شلیک کردم به پاش که تفنگ از دستش افتاد سعی کرد که فقط در بره
تیر دوم رو به شونش زدم که افتاد زمین
بلند شدم به سمتش رفتم صدا های کوکو میشنیدم که پر از نگرانی بود اما اهمیت ندادم صندوقچه رو برداشتم داشتم میرفتم که...
دیدگاه ها (۹)

عشق درگیرpt2۳

عشق درگیرpt24

عشق درگیرpt21

عشق درگیرpt20

قلب یخیپارت ۱۰از زبان ا/ت:غذامون تموم شد منم میخواستم برم دس...

پارت ۹۰ فیک ازدواج مافیایی

هرزه ی حکومتی پارت ۱ویو ا/ت با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط