"ɪᴛ ᴘᴀꜱꜱᴇᴅ ᴀɢɪɴ 1"
"ɪᴛ ᴘᴀꜱꜱᴇᴅ ᴀɢɪɴ 1"
part: ۲۱
"ویو نادیا"
با اون دوتا چشمایه مشکی که هیچ وقت فازشون معلوم نبود بهم زول زد، دقیقا جوری که دیدن چشماش بین موهایه خیسش سخت بود، با پوزخند گفت:
_ حیوون؟ ....مطمعنی!؟ اوکی من روانیم من هر جی تو میگیم
قدم زنان اینارو گفت و به سمتم امد ، اجوما عقب رفت و ارباب تو صورتم خم شد و ادامه داد:
_ ببینم کی میتونه تو رو از دست یه روانی نجات بده....با غذا نخوردنتم فقط اوضاع خودتو بدتر میکنی وگرنه نه من نه هیچ کس دیگه براش مهم نیستت که تو از گشنگی بمیری یا نه....گشنه هممیشه سرویس داد
دور شدو پشتشو بم کرد، همزمان وقتی داشت به سمت خروجی میرفت گفت:
_اجوما من فردا شب بر میگردم...
اجوما: چشم ارباب
اون رفتو اجوما گفت:
_ نادیا یچییزی بخور دیگه
همینطورکه تو شک بود گفتم :
_ نه نمیخورم...اصرار نکن
این مرده الان داشت جلو روم بم میگفت که جیکارا بام میکنه و براش فرقی نداره اگه بلایی سرمبیاد
صورتم و بین دستام گرفتم
وای خدا این چه بلایی که قراره سرم بیاد
!؟؟
احوما رفت و تو اتاق ، رو تخت به تاجش تکیه داده بودم و زانو هامو بقل گرفته بودم، و فقط به جلوم نگاه میکردم
یعنی باید تو گینس صبت شم
ای خدا
"ویو جونگکوک"
تهیونگ: الان باید رسیده باشن
چییزی نگفتم و فقط به بیرون نگاه میکردم
با وایسادن ماشیین پیاده شدیم که یکی از اون صگایه دست اموزه مینهو امد سمتمون
_: سلام اقای کیم...سلام اقای جئون
دستشو به سمتم دراز کردم
همونجوری که دستم تو جیبام بود یه نگا به دستاش و بعد به خودش کردم که سری خودشو جمع کرد
_:بفرمایید از این طرف
خودم راهو بلد بودم نیازی به این نبود بردیه همین جلوتر خودم حرکت کردم
وقتی وارد خونه شدیم بویه گنده الکل میومد
اهنگ صداش زیادب بود
یه دفعه مینهو رو با دخترا اطرافش دیدم ...که برام دست تکون داد
با همون مود همیشگیم سردو و بیخیال به سمتش رفتم
همینطور که دختر کنارش بود دستاشو باز کرده بود داخل یکی از دستاش لیوان شراب بود گفت:
_ به به مستر جئون ...چه عجببب..امدی...چیشده که ارباب بزرگ دعوتو پذیرفتن!؟
نفس کلافه ایی کشیدم و گفتم:
_ مینهو عین بچه ادم بگو جنسام کجان... خودت خوب میدونی چرا اینجام...
مینهو: بیخیال مرد، یکم خوش بگذرون ، هرکی ندونه من میدونم دنبال یه دخترمناسبی ، و چقدر بهشون نیاز داری، بم اعتماد کن اینا کارشون عالیه
یه دفعه صدام و بردم بالا جوری که با وجود صدایه اهنگ همه نظرشون بهم جلب شد:
_بگو کجاسسس؟
انگار فهمیده شوخی ندارم
یکم جمع و حور کرد خودشو و گفت:
_ شنیدم اخر ماه مهمونی داری .....ایشالله اون موقعه میام بت میگم
با پا به میز جلوش کوبیدم:
_ الانننن....
مینهو :چقدر بی اعصابی پسرررر گفتم که اون موقعه
مینهو تنها کسی بود که با اینکه
part: ۲۱
"ویو نادیا"
با اون دوتا چشمایه مشکی که هیچ وقت فازشون معلوم نبود بهم زول زد، دقیقا جوری که دیدن چشماش بین موهایه خیسش سخت بود، با پوزخند گفت:
_ حیوون؟ ....مطمعنی!؟ اوکی من روانیم من هر جی تو میگیم
قدم زنان اینارو گفت و به سمتم امد ، اجوما عقب رفت و ارباب تو صورتم خم شد و ادامه داد:
_ ببینم کی میتونه تو رو از دست یه روانی نجات بده....با غذا نخوردنتم فقط اوضاع خودتو بدتر میکنی وگرنه نه من نه هیچ کس دیگه براش مهم نیستت که تو از گشنگی بمیری یا نه....گشنه هممیشه سرویس داد
دور شدو پشتشو بم کرد، همزمان وقتی داشت به سمت خروجی میرفت گفت:
_اجوما من فردا شب بر میگردم...
اجوما: چشم ارباب
اون رفتو اجوما گفت:
_ نادیا یچییزی بخور دیگه
همینطورکه تو شک بود گفتم :
_ نه نمیخورم...اصرار نکن
این مرده الان داشت جلو روم بم میگفت که جیکارا بام میکنه و براش فرقی نداره اگه بلایی سرمبیاد
صورتم و بین دستام گرفتم
وای خدا این چه بلایی که قراره سرم بیاد
!؟؟
احوما رفت و تو اتاق ، رو تخت به تاجش تکیه داده بودم و زانو هامو بقل گرفته بودم، و فقط به جلوم نگاه میکردم
یعنی باید تو گینس صبت شم
ای خدا
"ویو جونگکوک"
تهیونگ: الان باید رسیده باشن
چییزی نگفتم و فقط به بیرون نگاه میکردم
با وایسادن ماشیین پیاده شدیم که یکی از اون صگایه دست اموزه مینهو امد سمتمون
_: سلام اقای کیم...سلام اقای جئون
دستشو به سمتم دراز کردم
همونجوری که دستم تو جیبام بود یه نگا به دستاش و بعد به خودش کردم که سری خودشو جمع کرد
_:بفرمایید از این طرف
خودم راهو بلد بودم نیازی به این نبود بردیه همین جلوتر خودم حرکت کردم
وقتی وارد خونه شدیم بویه گنده الکل میومد
اهنگ صداش زیادب بود
یه دفعه مینهو رو با دخترا اطرافش دیدم ...که برام دست تکون داد
با همون مود همیشگیم سردو و بیخیال به سمتش رفتم
همینطور که دختر کنارش بود دستاشو باز کرده بود داخل یکی از دستاش لیوان شراب بود گفت:
_ به به مستر جئون ...چه عجببب..امدی...چیشده که ارباب بزرگ دعوتو پذیرفتن!؟
نفس کلافه ایی کشیدم و گفتم:
_ مینهو عین بچه ادم بگو جنسام کجان... خودت خوب میدونی چرا اینجام...
مینهو: بیخیال مرد، یکم خوش بگذرون ، هرکی ندونه من میدونم دنبال یه دخترمناسبی ، و چقدر بهشون نیاز داری، بم اعتماد کن اینا کارشون عالیه
یه دفعه صدام و بردم بالا جوری که با وجود صدایه اهنگ همه نظرشون بهم جلب شد:
_بگو کجاسسس؟
انگار فهمیده شوخی ندارم
یکم جمع و حور کرد خودشو و گفت:
_ شنیدم اخر ماه مهمونی داری .....ایشالله اون موقعه میام بت میگم
با پا به میز جلوش کوبیدم:
_ الانننن....
مینهو :چقدر بی اعصابی پسرررر گفتم که اون موقعه
مینهو تنها کسی بود که با اینکه
۲۴.۱k
۲۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.