ادامه پارت۵۶
ادامه پارت۵۶
ازش گرفتم. با تعجب بهش نگاه کردم و گفتم: دهنی بشه اشکالی نداره؟
- نه بابا چه اشکالی... تو هم مثل دخترم می مونی... بخور نوش جونت.
بخاطر اینکه مطمئن بشم همین جوری خوش اخلاق می مونه، گفتم: یعنی اگه دختر خودتم بود بازم می فروختیش؟
اون چیزی که انتظارشو داشتم، پیش اومد.
با عصبانیت گفت:اولاً اینکه دختره منو با خودت مقایسه نکن، دوماً دختر من یه پارچه خانمه. می دونی چند تا خواستگار داشت؟ فقط بخاطر اینکه عزیز دردونمه شوهرش نمی دم... تو معلوم نیست چه کثافت کاری دستت بوده که بابات می خواسته از شرت خلاص بشه
ازش گرفتم. با تعجب بهش نگاه کردم و گفتم: دهنی بشه اشکالی نداره؟
- نه بابا چه اشکالی... تو هم مثل دخترم می مونی... بخور نوش جونت.
بخاطر اینکه مطمئن بشم همین جوری خوش اخلاق می مونه، گفتم: یعنی اگه دختر خودتم بود بازم می فروختیش؟
اون چیزی که انتظارشو داشتم، پیش اومد.
با عصبانیت گفت:اولاً اینکه دختره منو با خودت مقایسه نکن، دوماً دختر من یه پارچه خانمه. می دونی چند تا خواستگار داشت؟ فقط بخاطر اینکه عزیز دردونمه شوهرش نمی دم... تو معلوم نیست چه کثافت کاری دستت بوده که بابات می خواسته از شرت خلاص بشه
۳.۶k
۲۷ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.