رمان همسر اجباری پارت شصت و دو
#رمان_همسر_اجباری #پارت_شصت و دو
پرم از درده دلتنگی /
واسم راهی نمیمونه تو که خوب و خوشی بی من / بدونه تو دلم خونه دلم خونه ، دلم خونه وجودم بی تو داغونه /
دلم خونه نمیدونه ، نمیدونه کسی حاله من و جز خدا، نمیدونه )دلم خووونه( دلت خواسته که من هستم /
که دنیامو به تو بستم که هروقت مشکلی باشه / برای تو دمه دستم ولی من چی؟ کیو دارم؟! که مثله خوده من باشه
که هروقت عشقو کم دارم/
مثله معجزه پیداشه دلم خونه ، دلم خونه وجودم بی تو داغونه /دلم خونه نمیدونه ، نمیدونه کسی حاله من و جز خدا، نمیدونه .
آریا تو حالت مستی اشک میریخت. معلوم بود حالش اصال خب نیست .
آریا...آریا میشه نگه داری ... آریاعزیزم آروم باش.
-هرچقدمن دل بسته بودم این جوابش بود آنا .
- آریا اون لیاقت تورو نداشت
داد زد.
_اونوقت تو لیاقت داری
یه مرد چقدر میتونه محتاج زنی باشه ک واسش حتی یه لحظه ام مهم نبود
اون موقع ها ک تو نبودی و دنبال کارت بودی من زیبا رو هر روز با یه تیپی میدیدم.و خندیدن با هرکسی واسش کار
سختی نبود.کلمه آریا وشخصی بنام آریا واسش بیگانه بود میفهمی
-ببند دهنتو
خودتو زدی ب خریت آریامن اون موقع فقط تورو نمیدیدم که با زیبا باشی.هربار با هامون بود.
-ببند میگم
کدوم نامزدی اگه عشقشو دوس داشته باشه بهش خیانت میکنه.اون روزایی ک تو میخواستی بیای دنبالش معلوم
بود آرایش کمتری داشت پوشیده تر بود.این عشقته چرا باور نمیکنی
دستی که خورد تو دهنم و باعث شد گرمی خونو حس کنم. اما بازم با گریه ادامه دادم
لعنتی تو حتی نمیخوای بفهمی.اگه زیبا از وجود من ناراحت بود باید میگفت یا حداقل یه قطر اشک میریخت واسه
خیانت نکردت.متاسفم واست که واسه کسی زندگیتو تباه کردی که یه بارم واست نسوخت.
این حرف هم زمان شد با خوردن دست آریا تو سرم که سرم خورد به شیشه پایین اومده پنجره ک باعث شده خون
از دماغ سرازیر شه و درد بدی تو دماغم پیچید. بی جون سرمو تکیه دادم ب پنجره. آریا حتی نگاهمم نکرد.
نمیدونم چرا چشام سنگین شدو دیگه نتونستم حرفی بزنم.
آریا
...
آنا پیاده شو واسه من ناز نکن نازت خریداری نداره.
یه لحظه نگاهی بهش انداختم میخواستم بتوپم بهش که دیدم وای آنا !!آنا! پاشو پاشو آنا گرفتمش تو بغلمو دوییدم
سمت پله ها زنگ زدم به آرمانو گفتم خودتو برسون بعدکه آرمان اومد.آریا دختر مردمو چکار کردی روانی . مانیا با
عجله رفت کنارشو معاینش کرد دماغش شکسته چون تو این کوتاه مدت کبود شده. لب پایینیشم کامال خونیه و
زخم شده آریا واقعا منظورت از این کار چی بوده. خواستی تالفیشو سر آنا در بیاری.باید ببریمش بیمارستان گچ
بگیرن دماغشو.
Comments please
پرم از درده دلتنگی /
واسم راهی نمیمونه تو که خوب و خوشی بی من / بدونه تو دلم خونه دلم خونه ، دلم خونه وجودم بی تو داغونه /
دلم خونه نمیدونه ، نمیدونه کسی حاله من و جز خدا، نمیدونه )دلم خووونه( دلت خواسته که من هستم /
که دنیامو به تو بستم که هروقت مشکلی باشه / برای تو دمه دستم ولی من چی؟ کیو دارم؟! که مثله خوده من باشه
که هروقت عشقو کم دارم/
مثله معجزه پیداشه دلم خونه ، دلم خونه وجودم بی تو داغونه /دلم خونه نمیدونه ، نمیدونه کسی حاله من و جز خدا، نمیدونه .
آریا تو حالت مستی اشک میریخت. معلوم بود حالش اصال خب نیست .
آریا...آریا میشه نگه داری ... آریاعزیزم آروم باش.
-هرچقدمن دل بسته بودم این جوابش بود آنا .
- آریا اون لیاقت تورو نداشت
داد زد.
_اونوقت تو لیاقت داری
یه مرد چقدر میتونه محتاج زنی باشه ک واسش حتی یه لحظه ام مهم نبود
اون موقع ها ک تو نبودی و دنبال کارت بودی من زیبا رو هر روز با یه تیپی میدیدم.و خندیدن با هرکسی واسش کار
سختی نبود.کلمه آریا وشخصی بنام آریا واسش بیگانه بود میفهمی
-ببند دهنتو
خودتو زدی ب خریت آریامن اون موقع فقط تورو نمیدیدم که با زیبا باشی.هربار با هامون بود.
-ببند میگم
کدوم نامزدی اگه عشقشو دوس داشته باشه بهش خیانت میکنه.اون روزایی ک تو میخواستی بیای دنبالش معلوم
بود آرایش کمتری داشت پوشیده تر بود.این عشقته چرا باور نمیکنی
دستی که خورد تو دهنم و باعث شد گرمی خونو حس کنم. اما بازم با گریه ادامه دادم
لعنتی تو حتی نمیخوای بفهمی.اگه زیبا از وجود من ناراحت بود باید میگفت یا حداقل یه قطر اشک میریخت واسه
خیانت نکردت.متاسفم واست که واسه کسی زندگیتو تباه کردی که یه بارم واست نسوخت.
این حرف هم زمان شد با خوردن دست آریا تو سرم که سرم خورد به شیشه پایین اومده پنجره ک باعث شده خون
از دماغ سرازیر شه و درد بدی تو دماغم پیچید. بی جون سرمو تکیه دادم ب پنجره. آریا حتی نگاهمم نکرد.
نمیدونم چرا چشام سنگین شدو دیگه نتونستم حرفی بزنم.
آریا
...
آنا پیاده شو واسه من ناز نکن نازت خریداری نداره.
یه لحظه نگاهی بهش انداختم میخواستم بتوپم بهش که دیدم وای آنا !!آنا! پاشو پاشو آنا گرفتمش تو بغلمو دوییدم
سمت پله ها زنگ زدم به آرمانو گفتم خودتو برسون بعدکه آرمان اومد.آریا دختر مردمو چکار کردی روانی . مانیا با
عجله رفت کنارشو معاینش کرد دماغش شکسته چون تو این کوتاه مدت کبود شده. لب پایینیشم کامال خونیه و
زخم شده آریا واقعا منظورت از این کار چی بوده. خواستی تالفیشو سر آنا در بیاری.باید ببریمش بیمارستان گچ
بگیرن دماغشو.
Comments please
۳.۴k
۰۴ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.