رمان همسر اجباری پارت شصت و چهارم
#رمان_همسر_اجباری #پارت_شصت و چهارم
رفتم باالی سرش نشستمو قطره رو تو چشمش ریختم و خواستم قرصو بهش بدم ک دیدم لب پایینش کبود شدو و
زخم ک گفتم آنی جان بزار واست نی بیارم اینطوری نمیتونی رفتم و با نی برگشتم .اول قرص و گذاشتم تو دهنش و
بعد آبو با نی فک کنم اشک از چشماش جاری شد.سرشو گذاشتم رو بالشت پیشونیشو بوسیدم ببخشید آنا میدونم
ناراحتی از دستم اما ببخش. با صدای ضعیفی گفت.
میخوام موهامو باز کنم .شالشو زدم کنار که دیدم بله خانم موهاشو مدل داده. ینی چی من باید اینارو باز کنم این
مسخره بازیا چیه؟
-آریا میشه بری بیرون میخوام موهامو باز کنم.
رفتم بیرون واقعا دستش درد نکنه.داشتم به این فکر میکردم که عجب کار خوبی کردم
که آنا اومد بیرون
تموم شد؟
چرانه
-چون نمیتونستم بازش کنم باید برم حموم تا شل شه واگرنه نمیتونم بااین حالو روزم بازشون کنم که.
رفت و یکم صورتشو با دستمال جلو آینه پاک کردو برگشت بره تو اتاق بخوابه و رو بهش کردم و گفتم
آنا
بله.
-راستش تو اتاقت یه سوسک از اون پروازیا دیدم.ک خیلی بزرگه
مسخره بازیو بزار کنار حوصله ندارم
با جدیت تما م ک از خودم سراغ داشتم
- من کی دروغ گفتم بار دومم باشه.
یکم مردد گفت خب من نمیتونم رو کاناپه بخوابم تو سوسکه رو بکش
من:اوال رفت بین گوشه دیوار و گوشه تختت ثانیا تو پنجره اتاقت باز بوده و از درخت رو برو سوسکا اومدن داخل
یکی دوتا که نیستن.
بدتر وحشت کرد .خدا لعنتم کنه که انقد خبیثم وچرا از اول نمیگم باید مواظبت باشم بیا رو تخت اتاق من که
دونفرست تا منم راحت باشم.
من-البته امشب استثنا میتونی بیای تواتاق من بخوابی اگه رو کاناپه ناراحتی.
نه ..نه راحتم شما بفرما بخواب .
راهشو کشید رفت سمت مبال.
تا پنج دیقه دیگه میتونی بیای چون من امشب اصال خوابم نمیبره و میخوام رو بالکن بشینم .
من رفتم تو اتاق این دیگه ضربه نهایی بود امید وارم بگیره پاکت سیگارمو برداشتم رفتم سمت بالکن و رو صندلی
نشستم صدای در اتاق بعد چن دثیقه اومد .
....
دوساعتی بود که اینجا بودم خیلی آروم رفتم تو اتاق واول نزدیک آنا نشستم خدارو شکر انگار مسکن آرومش
کرد روسریش از سرش یکم کنار رفته بود معلومه موهاشو محکم بستن خدایا این خانما خود آزاری دارن که این بال
Comments please
رفتم باالی سرش نشستمو قطره رو تو چشمش ریختم و خواستم قرصو بهش بدم ک دیدم لب پایینش کبود شدو و
زخم ک گفتم آنی جان بزار واست نی بیارم اینطوری نمیتونی رفتم و با نی برگشتم .اول قرص و گذاشتم تو دهنش و
بعد آبو با نی فک کنم اشک از چشماش جاری شد.سرشو گذاشتم رو بالشت پیشونیشو بوسیدم ببخشید آنا میدونم
ناراحتی از دستم اما ببخش. با صدای ضعیفی گفت.
میخوام موهامو باز کنم .شالشو زدم کنار که دیدم بله خانم موهاشو مدل داده. ینی چی من باید اینارو باز کنم این
مسخره بازیا چیه؟
-آریا میشه بری بیرون میخوام موهامو باز کنم.
رفتم بیرون واقعا دستش درد نکنه.داشتم به این فکر میکردم که عجب کار خوبی کردم
که آنا اومد بیرون
تموم شد؟
چرانه
-چون نمیتونستم بازش کنم باید برم حموم تا شل شه واگرنه نمیتونم بااین حالو روزم بازشون کنم که.
رفت و یکم صورتشو با دستمال جلو آینه پاک کردو برگشت بره تو اتاق بخوابه و رو بهش کردم و گفتم
آنا
بله.
-راستش تو اتاقت یه سوسک از اون پروازیا دیدم.ک خیلی بزرگه
مسخره بازیو بزار کنار حوصله ندارم
با جدیت تما م ک از خودم سراغ داشتم
- من کی دروغ گفتم بار دومم باشه.
یکم مردد گفت خب من نمیتونم رو کاناپه بخوابم تو سوسکه رو بکش
من:اوال رفت بین گوشه دیوار و گوشه تختت ثانیا تو پنجره اتاقت باز بوده و از درخت رو برو سوسکا اومدن داخل
یکی دوتا که نیستن.
بدتر وحشت کرد .خدا لعنتم کنه که انقد خبیثم وچرا از اول نمیگم باید مواظبت باشم بیا رو تخت اتاق من که
دونفرست تا منم راحت باشم.
من-البته امشب استثنا میتونی بیای تواتاق من بخوابی اگه رو کاناپه ناراحتی.
نه ..نه راحتم شما بفرما بخواب .
راهشو کشید رفت سمت مبال.
تا پنج دیقه دیگه میتونی بیای چون من امشب اصال خوابم نمیبره و میخوام رو بالکن بشینم .
من رفتم تو اتاق این دیگه ضربه نهایی بود امید وارم بگیره پاکت سیگارمو برداشتم رفتم سمت بالکن و رو صندلی
نشستم صدای در اتاق بعد چن دثیقه اومد .
....
دوساعتی بود که اینجا بودم خیلی آروم رفتم تو اتاق واول نزدیک آنا نشستم خدارو شکر انگار مسکن آرومش
کرد روسریش از سرش یکم کنار رفته بود معلومه موهاشو محکم بستن خدایا این خانما خود آزاری دارن که این بال
Comments please
۵.۷k
۰۴ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.