P9
بالاخره مدرسه تموم شد ، رفتم و سوار ماشین شدم تا برگردیم پرورشگاه ، چند دقیقه ای بیشتر طول نکشید که به پرورشگاه رسیدیم ، کیفم رو برداشتم و رفتم سمت در ورودی ، دستم رو دراز کردم تا دستگیره رو بگیرم که صدای فریاد خانم کیم رو از داخل پرورشگاه شنیدم .
خانم کیم : دهنتو ببند (باداد)
تعجب کردم اول صبحی یعنی چیشده که خانم کیم داره داد میزنه ، خیلی آروم دستگیره رو گرفتم و در رو باز کردم ، آروم توی راهرو قدم برداشتم به سمت صدا و با هر فریاد خانم کیم برای چند ثانیه مکث میکردم و هیچ تکونی نمیخوردم میتونم بگم میزان صداش اینقدر زیاد بود که توی کل پرورشگاه اکو میشد ، آروم با قدم های بی صدایی به سالن اصلی رسیدم ، همه دور خانم کیم جمع شده بودن ، کمی خم شدم و آروم از بین جمعیت گذشتم تا واضح تر ببینم ، رفتم جلو و خیلی نامعلوم بین جمعیت وایسادم که چشمم خورد به اون پسره با دیدنش شک نکردم باید برای اتفاق دیشب باشه حتما خانم کیم فهمیده . در حال نگاه کردنشون بودم که با فریاد خانم کیم چشمام رو بستم .
خانم کیم : کی بهت اجازه داد توی پروشگاه من همچین غلطی بکنی ؟ (باداد)
بعد فریادی که زد فقط سکوت سنگینی بین جمعیت افتاد و دوباره بعد چند ثانیه با فریادش سکوت رو شکست .
خانم کیم : با تو دارم حرف میزنم (باداد)
S : خانم کیم اون ....
خانم کیم : دهنتو ببند و برای من بهانه نیار
میتونستم حس کنم که الان دلش میخواد خانم کیم رو بکشم ، دیگه چیزی نگفت و سرش رو پایین انداخت ، منم کنار یه دیوار آروم وایساده بودم و نگاهشون میکردم اما سوالی که توی ذهنم بود این بود که کی لوش داده ؟ چون اون شب فقط من اونجا بودم خب اصلا شاید یکی قبل از من اونجا بوده ؟ پس اگه کسی قبل از من اونجا بوده حتما اون زودتر از من صدای فریاد رو شنیده ؟
خانم کیم : شما تا دو هفته حق ندارید پا توی حیاط بزارید الانم گم شید برید چشم بهتون نیفته
همون طوری که سرش پایین بود راهش رو کج کرد و رفت منم اروم از بین جمعیت به عقب قدم برداشتم و رفتم سمت راهرو ، حقش بود پسره ی عوضی باید بیشتر تنبیه میشد ، برای چند لحظه ناخوداگاه حس کردم سانی باید به خانم کیم گفته باشه چون اون همیشه پیش خانم کیم هست اما اخه اون شب ....
با صدای داد بلندی بدون ادامه دادن افکارم هول برگشتم سمت صدا که با دیدن اون پسره اب دهنمو قورت دادم و چند قدم به عقب رفتم اما اون متقابل چند قدم به سمتم برداشت نمیدونم چرا اما از دیشب بدجور ازش می ترسیدم دوباره اب دهنمو قورت دادم و دویدم به سمت عقب که اونم دنبالم دوید با تمام توان میدویدم اما اون سرعتش از من خیلی زیادتر بود برای همین طولی نکشید که بهم رسید و از پشت گرفتم و چسبوندم به دیوار ، در حالی که نفس نفس میزد با نگاه خمشگین و عصبی نگاهم میکرد که چند ثانیه بعد بقیه دوستاش هم دور ما جمع شدن با یکم دقت بیشتر فهمیدم که همش دیشب اونجا بودن .
ا/ت : ولم کن چیکارم داری ؟
خانم کیم : دهنتو ببند (باداد)
تعجب کردم اول صبحی یعنی چیشده که خانم کیم داره داد میزنه ، خیلی آروم دستگیره رو گرفتم و در رو باز کردم ، آروم توی راهرو قدم برداشتم به سمت صدا و با هر فریاد خانم کیم برای چند ثانیه مکث میکردم و هیچ تکونی نمیخوردم میتونم بگم میزان صداش اینقدر زیاد بود که توی کل پرورشگاه اکو میشد ، آروم با قدم های بی صدایی به سالن اصلی رسیدم ، همه دور خانم کیم جمع شده بودن ، کمی خم شدم و آروم از بین جمعیت گذشتم تا واضح تر ببینم ، رفتم جلو و خیلی نامعلوم بین جمعیت وایسادم که چشمم خورد به اون پسره با دیدنش شک نکردم باید برای اتفاق دیشب باشه حتما خانم کیم فهمیده . در حال نگاه کردنشون بودم که با فریاد خانم کیم چشمام رو بستم .
خانم کیم : کی بهت اجازه داد توی پروشگاه من همچین غلطی بکنی ؟ (باداد)
بعد فریادی که زد فقط سکوت سنگینی بین جمعیت افتاد و دوباره بعد چند ثانیه با فریادش سکوت رو شکست .
خانم کیم : با تو دارم حرف میزنم (باداد)
S : خانم کیم اون ....
خانم کیم : دهنتو ببند و برای من بهانه نیار
میتونستم حس کنم که الان دلش میخواد خانم کیم رو بکشم ، دیگه چیزی نگفت و سرش رو پایین انداخت ، منم کنار یه دیوار آروم وایساده بودم و نگاهشون میکردم اما سوالی که توی ذهنم بود این بود که کی لوش داده ؟ چون اون شب فقط من اونجا بودم خب اصلا شاید یکی قبل از من اونجا بوده ؟ پس اگه کسی قبل از من اونجا بوده حتما اون زودتر از من صدای فریاد رو شنیده ؟
خانم کیم : شما تا دو هفته حق ندارید پا توی حیاط بزارید الانم گم شید برید چشم بهتون نیفته
همون طوری که سرش پایین بود راهش رو کج کرد و رفت منم اروم از بین جمعیت به عقب قدم برداشتم و رفتم سمت راهرو ، حقش بود پسره ی عوضی باید بیشتر تنبیه میشد ، برای چند لحظه ناخوداگاه حس کردم سانی باید به خانم کیم گفته باشه چون اون همیشه پیش خانم کیم هست اما اخه اون شب ....
با صدای داد بلندی بدون ادامه دادن افکارم هول برگشتم سمت صدا که با دیدن اون پسره اب دهنمو قورت دادم و چند قدم به عقب رفتم اما اون متقابل چند قدم به سمتم برداشت نمیدونم چرا اما از دیشب بدجور ازش می ترسیدم دوباره اب دهنمو قورت دادم و دویدم به سمت عقب که اونم دنبالم دوید با تمام توان میدویدم اما اون سرعتش از من خیلی زیادتر بود برای همین طولی نکشید که بهم رسید و از پشت گرفتم و چسبوندم به دیوار ، در حالی که نفس نفس میزد با نگاه خمشگین و عصبی نگاهم میکرد که چند ثانیه بعد بقیه دوستاش هم دور ما جمع شدن با یکم دقت بیشتر فهمیدم که همش دیشب اونجا بودن .
ا/ت : ولم کن چیکارم داری ؟
۴.۵k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.