همسر اجباری ۳۱۷
#همسر_اجباری #۳۱۷
االن مثال من تریپ قهر برداشتم آنا ککشم نمیگزید.
اصال بزار بینم من واسش مهمم...
رفتم رو تخت دراز کشیدم و چشمامو بستم...
حتی توجهیم نکرد رفت بیرون نمیدونم چرا...
و برگشت داخل...اتاق... داشت فین فین میکرد... رفت سمت لباساش... شروع کرد به عوض کردن لباساش... الهی
بمیرم امشب چون قهر بودم کمکش نکردم لباساشو عوض کنه...
با این که هر بار لباسشو عوض کردم با اینکه عشقم بود اما سعی نکردم تو این مدت یه بار....یه باررر...بهش نزدیک
شم...دلم گرفته بود خیلی...خیلی ....از آنااونم از نوع خیلی...
لباساشو به سختی تنش کرد خدارو شکر فردا دیگه باید بریم واسه معاینه اگه خوب باشه دیگه بخیه ها و
بانداژوبازمیکنن ...
المپو خاموش کرد..یکم که دقیق شدم یه بلوز و شلوار ست آبی که خودم واسش گرفتم تنش بود...
االن بازم طبق معمول همیشه میره گوشه ای ترین نقطه تخت میخوابه...
... یکم که گذشت آنا اروم صدام زد... جوابشو ندادم...
-آریاا...
سکوت کردم...
چرا خودتو میزنی به خواب باهام آشتی شو...
جوابشو ندادم..
با بغض گفت:من از سردبودنت بدم میاد میترسم میدونم صدامو میشنوی.
)هه منم از سرد بودنت خسته ام(
-هر چقدرم توباهام قهر باشی من نمیتونم میدونم صدامو میشنوی...
بله این چقدر متحول شده.داره یاد میگیره عشقشو ابراز کنه.
بازم چیزی نگفتم این کافی نبود واسم...واسه دلم که از آنا رنجیده بود...از لحاظ سرد بودنش با من...پنهون کاری
احسان....احساس کردم دستم رو که رو پیشونیم بود. برداشته شد.برد سمت خودش سرشو گذاشت رو بازوم...
از کی تا حاال تو خواب اخم میکنن.
جواب ندادم...
گونه امو بوسید...مممم
)نه بابا راه افتادی(
بازم سکوت...
خودشو بهم نزدیک کردو دستش و
انداخت دور کمرم سرشو اوردباال و شروع کرد به بوسیدن لبای من...واسه اولین بارتکون نخوردم دلم میخواست
همین مدلی بمونم لبای کوچیک آنا آرون رو لبام باالو پایین میشد. این بهترین حس دنیا بود وقتی آنا هم بهم حس
داشت. دستشو رو سینه ام باال و پایین میکرد عشق دوست داشتنی خودم...
این حرکت واقعا از آنا معجزه بود...
-باشه باهام قهرباش میدونم که بیداری. ولی من باهات آشتیم...
منم یه تکون به خودم دادمو متمایل شدم سمتشو محکم بغلش کردم.
-باهات حرفی ندارما فکر نکنی آشتیم...شما چه قهرباشی چه آشتی هروقت من بگم جات اینجاس و باید در اختیارم
باشی...
-اگه قهری پس بغل کردنت چیه؟
-فضولی موقوف.
-پس ولم کن میخوام برم اونطرف..
یکم ورجه ورجه کرد..
االن مثال من تریپ قهر برداشتم آنا ککشم نمیگزید.
اصال بزار بینم من واسش مهمم...
رفتم رو تخت دراز کشیدم و چشمامو بستم...
حتی توجهیم نکرد رفت بیرون نمیدونم چرا...
و برگشت داخل...اتاق... داشت فین فین میکرد... رفت سمت لباساش... شروع کرد به عوض کردن لباساش... الهی
بمیرم امشب چون قهر بودم کمکش نکردم لباساشو عوض کنه...
با این که هر بار لباسشو عوض کردم با اینکه عشقم بود اما سعی نکردم تو این مدت یه بار....یه باررر...بهش نزدیک
شم...دلم گرفته بود خیلی...خیلی ....از آنااونم از نوع خیلی...
لباساشو به سختی تنش کرد خدارو شکر فردا دیگه باید بریم واسه معاینه اگه خوب باشه دیگه بخیه ها و
بانداژوبازمیکنن ...
المپو خاموش کرد..یکم که دقیق شدم یه بلوز و شلوار ست آبی که خودم واسش گرفتم تنش بود...
االن بازم طبق معمول همیشه میره گوشه ای ترین نقطه تخت میخوابه...
... یکم که گذشت آنا اروم صدام زد... جوابشو ندادم...
-آریاا...
سکوت کردم...
چرا خودتو میزنی به خواب باهام آشتی شو...
جوابشو ندادم..
با بغض گفت:من از سردبودنت بدم میاد میترسم میدونم صدامو میشنوی.
)هه منم از سرد بودنت خسته ام(
-هر چقدرم توباهام قهر باشی من نمیتونم میدونم صدامو میشنوی...
بله این چقدر متحول شده.داره یاد میگیره عشقشو ابراز کنه.
بازم چیزی نگفتم این کافی نبود واسم...واسه دلم که از آنا رنجیده بود...از لحاظ سرد بودنش با من...پنهون کاری
احسان....احساس کردم دستم رو که رو پیشونیم بود. برداشته شد.برد سمت خودش سرشو گذاشت رو بازوم...
از کی تا حاال تو خواب اخم میکنن.
جواب ندادم...
گونه امو بوسید...مممم
)نه بابا راه افتادی(
بازم سکوت...
خودشو بهم نزدیک کردو دستش و
انداخت دور کمرم سرشو اوردباال و شروع کرد به بوسیدن لبای من...واسه اولین بارتکون نخوردم دلم میخواست
همین مدلی بمونم لبای کوچیک آنا آرون رو لبام باالو پایین میشد. این بهترین حس دنیا بود وقتی آنا هم بهم حس
داشت. دستشو رو سینه ام باال و پایین میکرد عشق دوست داشتنی خودم...
این حرکت واقعا از آنا معجزه بود...
-باشه باهام قهرباش میدونم که بیداری. ولی من باهات آشتیم...
منم یه تکون به خودم دادمو متمایل شدم سمتشو محکم بغلش کردم.
-باهات حرفی ندارما فکر نکنی آشتیم...شما چه قهرباشی چه آشتی هروقت من بگم جات اینجاس و باید در اختیارم
باشی...
-اگه قهری پس بغل کردنت چیه؟
-فضولی موقوف.
-پس ولم کن میخوام برم اونطرف..
یکم ورجه ورجه کرد..
۷.۲k
۲۶ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.