چِ لغزنده بود،چارپایهءزیرپایِ محکوم،چِ زیاد بودن تماشاچیا
چِ لغزنده بود،چارپایهءزیرپایِ محکوم،چِ زیاد بودن تماشاچیا،هوام هوایِ گرگُ میش بود، چه راحت طنابِ دارِ جداییُ انداختن دورِ گردنُ،چه راحت لغزیدُ چِ راحت فعل رفتن صرف شد، چِ راحت تر نفس آدمکِ رو زمینُ هوا معلق پس افتاد،تماشاچیا چرا سخنرانی میخاستن؟ از آدمک کِ طنابِ دار جدایی معلق ولش کرده بود بین زمینُ هوا نه میکشت و نه ول میکرد، ازدحام کِ کم کم جاشو داد بِ سکوتُ سکوت..
اذیتش میکرد طناب،فریاد از ته دل که خونُ پاشونداز حنجرش، همراه شد بِ تقلای ادمک اونقدی، ک طناب دار از دست داد،قدرتشُ اروم اروم پاره شد بنداش ادمک پرت شد رو زمین سرد،تیکه های شکسته صدتیکه شد..
تا عمر داشت یادش میموند،دردی طنابُ که کشتُ نکشت..
طنابی کِ حسش میکرد هرجا هرلحظه..
یادگارِ تمامِ تقلاهاش شد جایِ بند بند طنابِ جدایی رویِ گردنش..
mohy,
اذیتش میکرد طناب،فریاد از ته دل که خونُ پاشونداز حنجرش، همراه شد بِ تقلای ادمک اونقدی، ک طناب دار از دست داد،قدرتشُ اروم اروم پاره شد بنداش ادمک پرت شد رو زمین سرد،تیکه های شکسته صدتیکه شد..
تا عمر داشت یادش میموند،دردی طنابُ که کشتُ نکشت..
طنابی کِ حسش میکرد هرجا هرلحظه..
یادگارِ تمامِ تقلاهاش شد جایِ بند بند طنابِ جدایی رویِ گردنش..
mohy,
۱۳.۳k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰