پارت۴۴
پارت۴۴
لیا::هوی زنیکه فالگوش وایساده بودی ها.
اجوما:ن نه خانم
لیا:نه ها
لیا اومد و از موهای اجوما گرفت و از پله ها بردش پایین
اجوما:ولم کن دختره وحشی
لیا:وحشی جدو ابادته فال گوش من وایمیسی
لیا اجوما رو کشون کشون به سمت وسط امارت برد
لیا:اجوما رو حل داد
اجوما:اخخخ دختره وحشی
لیا:یه گلدون ورداشت که کوک اومد پایین
کوک:داری چه گوهی میخوری لیا ها(عربده)
لیا شروع کرد به گریه الکی
لیا:این پیرزنه فال گوش من وایساده بود و آبروم رو جلوه هق هق دوستم برد و بهم گفت هققققق هرزه
کوک:اجوما راست میگه
اجوما:اییی پسرم دروغ میگه اههه اون داشت با نامزدش حرف میزد و میگفت که اون عکسا رو به شما داده که ات ول کنید
کوک:لیا(از عربده بلندتر)
لیا که از ترس دست و پاش میلرزید گفت
لیا:نننن نن نه دروغ میگه
کوک:گوشیت رو بده
لیا:بر بر رای چی
کوک:بده(داد)
لیا:بیا
کوک گوشی لیا رو گرفت
کوک:رمزش چیه
لیا:بده بازش کنم
کوک:رمزش
لیا: هانجون ..........
کوک:پس اسمش هانجونه هوم.....کی
کوک سریع گوشیه لیا رو باز کرد و رفت تو تماس ها
اولین مخاطب
(my love♡)
کوک شماره رو گرفت
بوق
بوق
بوق
هانجون:سلام عشقم چطوری
کوک:لیا حرف بزن(دم گوشش)
لیا:خوبم عزیزم
هانجون:اههه ات چقدر خره حرفامو زود باور کرد
لیا:چه خوب
هانجون:توهم کوک رو خام کن
لیا:باشه عشقم
هانجون:بای
لیا:بای
کوک از موهای لیا گرفت
کوک:جینو این رو ببر تو زیرزمین تا به پدربزرگش بگم
لیا:نه تروخدا جونگکوک به کسی چیزی نگو
کوک:نیشخند
کوک رفت کمک اجوما و بلندش کرد
کوک:جینو.........................
هییی خیلی ممنونم شرطامو رسوندید خوشحالم کردید:)
۱۰۰۰تاییم کنید
۹۳۵تایی شدیم
لیا::هوی زنیکه فالگوش وایساده بودی ها.
اجوما:ن نه خانم
لیا:نه ها
لیا اومد و از موهای اجوما گرفت و از پله ها بردش پایین
اجوما:ولم کن دختره وحشی
لیا:وحشی جدو ابادته فال گوش من وایمیسی
لیا اجوما رو کشون کشون به سمت وسط امارت برد
لیا:اجوما رو حل داد
اجوما:اخخخ دختره وحشی
لیا:یه گلدون ورداشت که کوک اومد پایین
کوک:داری چه گوهی میخوری لیا ها(عربده)
لیا شروع کرد به گریه الکی
لیا:این پیرزنه فال گوش من وایساده بود و آبروم رو جلوه هق هق دوستم برد و بهم گفت هققققق هرزه
کوک:اجوما راست میگه
اجوما:اییی پسرم دروغ میگه اههه اون داشت با نامزدش حرف میزد و میگفت که اون عکسا رو به شما داده که ات ول کنید
کوک:لیا(از عربده بلندتر)
لیا که از ترس دست و پاش میلرزید گفت
لیا:نننن نن نه دروغ میگه
کوک:گوشیت رو بده
لیا:بر بر رای چی
کوک:بده(داد)
لیا:بیا
کوک گوشی لیا رو گرفت
کوک:رمزش چیه
لیا:بده بازش کنم
کوک:رمزش
لیا: هانجون ..........
کوک:پس اسمش هانجونه هوم.....کی
کوک سریع گوشیه لیا رو باز کرد و رفت تو تماس ها
اولین مخاطب
(my love♡)
کوک شماره رو گرفت
بوق
بوق
بوق
هانجون:سلام عشقم چطوری
کوک:لیا حرف بزن(دم گوشش)
لیا:خوبم عزیزم
هانجون:اههه ات چقدر خره حرفامو زود باور کرد
لیا:چه خوب
هانجون:توهم کوک رو خام کن
لیا:باشه عشقم
هانجون:بای
لیا:بای
کوک از موهای لیا گرفت
کوک:جینو این رو ببر تو زیرزمین تا به پدربزرگش بگم
لیا:نه تروخدا جونگکوک به کسی چیزی نگو
کوک:نیشخند
کوک رفت کمک اجوما و بلندش کرد
کوک:جینو.........................
هییی خیلی ممنونم شرطامو رسوندید خوشحالم کردید:)
۱۰۰۰تاییم کنید
۹۳۵تایی شدیم
۴۹.۰k
۰۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.