دوپارتی (اخر)
دوپارتی (اخر)
*وقتی هم کلاسیته و خجالت میکشیدم بهش بگی دوستش داری و...
(اسلاید دو لباس ا.ت برای رفتن به جشن مدرسه)
صبح با صدای الارم گوشیم بلند شدم امروز انرژی داشتم چون میخواستم به هیون اعتراف کنم و رفتم کارای لازم و رو انجام دادم و یکم آرایش کردم و لباسم رو پوشیدم و به سمت مدرسه رفتم و وارد شدم بچه ها رو دیدم وای خدا این دخترا چرا لباسشون انقدر بازه لباس من خوبه
رفتم داخل کلاس کنار دوستام نشستم و بعد دیدم هیون اومد داخل وای خدا با لباس لش چه کراشی میشه اومد داخل کلاس یجا نشست
یه نیم نگاهی بهم انداخت و سرشو برگردوند اونور و بعد چند دقیقه معلم اومد گفت بریم داخل حیاط مدرسه و همه بچه ها جمع شدن و هممون رفتیم تو حیاط
هیون تنها روی یه صندلی نشسته بود
الان وقتش بود که بهش اعتراف کنم
خواستم برم طرفش که لونا همون که از هیون خوشش میاد اومد سمتم انگار هدفم رو فهمید و بهم گفت
÷هوی هرزه کجا
+گوه نخور هرزه لقبته
÷هیون فقط ماله منه نمیزارم برش داری برا خودت
+بکش کنار گوه نخور
خواستم برم که موهام کشید و جیغ بلندی کشیدم که همه بچه ها مخصوصا هیون نگاهمون میکردن
هع چی فکر کرده منم موهاشو کشیدم و بعد یه سیلی بهش زدم و گفتم
+دیگه از این گوه خوریا نکنیا چوس مغزه عن
÷گاووو
+چی گفتی نشنیدم
÷هیچی گوه خوردم
بعدش رفت
منم دیدم هیون داره میره طرف پشت بوم رفتم دنبالش که دیدم داره میره به سمت دیوار و نشست رو زمین و تکیه داد به دیوار منم رفتم سمتش و کنارش نشستم و گفتم
+هیون میخوام یچی بهت بگم
_بگو
+راستش من خیلی وقته ازت خوشم میاد میترسیدم بهت بگم ولی الان دلو زدم به دریا و بهت گفتم انگار یه بار رو دوشم خالی شد حالا جوابت چیه
_چییییی... منم خیلی دوست دارم فکر نمیکردم دوستم داشته باشی
+واقعا... پس ماله من میشی
_ارههههه ...اجازه هست؟!
+البتهههعع
هیون و ا.ت بوسه طولانی رو شروع کردند و بعد ۱۰ دقیقه از هم جدا شدن
+دوست دارم
_من دوست ندارم
+چی؟!
_دیوانه وار عاشقتممممم
امیدوارم خوشتون بیاد 💜😈
*وقتی هم کلاسیته و خجالت میکشیدم بهش بگی دوستش داری و...
(اسلاید دو لباس ا.ت برای رفتن به جشن مدرسه)
صبح با صدای الارم گوشیم بلند شدم امروز انرژی داشتم چون میخواستم به هیون اعتراف کنم و رفتم کارای لازم و رو انجام دادم و یکم آرایش کردم و لباسم رو پوشیدم و به سمت مدرسه رفتم و وارد شدم بچه ها رو دیدم وای خدا این دخترا چرا لباسشون انقدر بازه لباس من خوبه
رفتم داخل کلاس کنار دوستام نشستم و بعد دیدم هیون اومد داخل وای خدا با لباس لش چه کراشی میشه اومد داخل کلاس یجا نشست
یه نیم نگاهی بهم انداخت و سرشو برگردوند اونور و بعد چند دقیقه معلم اومد گفت بریم داخل حیاط مدرسه و همه بچه ها جمع شدن و هممون رفتیم تو حیاط
هیون تنها روی یه صندلی نشسته بود
الان وقتش بود که بهش اعتراف کنم
خواستم برم طرفش که لونا همون که از هیون خوشش میاد اومد سمتم انگار هدفم رو فهمید و بهم گفت
÷هوی هرزه کجا
+گوه نخور هرزه لقبته
÷هیون فقط ماله منه نمیزارم برش داری برا خودت
+بکش کنار گوه نخور
خواستم برم که موهام کشید و جیغ بلندی کشیدم که همه بچه ها مخصوصا هیون نگاهمون میکردن
هع چی فکر کرده منم موهاشو کشیدم و بعد یه سیلی بهش زدم و گفتم
+دیگه از این گوه خوریا نکنیا چوس مغزه عن
÷گاووو
+چی گفتی نشنیدم
÷هیچی گوه خوردم
بعدش رفت
منم دیدم هیون داره میره طرف پشت بوم رفتم دنبالش که دیدم داره میره به سمت دیوار و نشست رو زمین و تکیه داد به دیوار منم رفتم سمتش و کنارش نشستم و گفتم
+هیون میخوام یچی بهت بگم
_بگو
+راستش من خیلی وقته ازت خوشم میاد میترسیدم بهت بگم ولی الان دلو زدم به دریا و بهت گفتم انگار یه بار رو دوشم خالی شد حالا جوابت چیه
_چییییی... منم خیلی دوست دارم فکر نمیکردم دوستم داشته باشی
+واقعا... پس ماله من میشی
_ارههههه ...اجازه هست؟!
+البتهههعع
هیون و ا.ت بوسه طولانی رو شروع کردند و بعد ۱۰ دقیقه از هم جدا شدن
+دوست دارم
_من دوست ندارم
+چی؟!
_دیوانه وار عاشقتممممم
امیدوارم خوشتون بیاد 💜😈
۷.۹k
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.