فیک سرنوشت تلخ و شیرین
Part 12
ات:سلام صبح به خیر
تهیونگ بدون اینکه به کسی نگاه بندازه اومد نشست سر میز
آجوما:صبح به خیر قربان
تهیونگ:صبح به خیر
آجوما:کنار صبحانتون قهوه هم میل دارین؟
تهیونگ:بله
آجوما:ات تو درستش کن
ات:چشم
ات ویو:قهوه رو درست کردم و کنار تهیونگ گذاشتم
ات:بفرمایین
تهیونگ یه جرعه از قهوه خورد و انداختش زمین
تهیونگ:اه این چی بود که من خوردم...یه قهوه هم بلد نیستی درست کنی؟؟
ات:ببخشید..من....من
تهیونگ:من من نکن زمین رو تمیز کن
ات:چشم
تهیونگ:آجوما شما دیگه مرخصین از امروز میتونین برین با همتون بودم
ات ویو:هان؟!این چی میگه؟؟چرا میخواد همه رو مرخص کنه؟نکنه من رو میخواد به کار بگیره؟؟
آجوما:آقای کیم دلیلی داره؟!
تهیونگ:به اون چیزی که گفتن لطفا گوش کنین....ات تو هم پاشو برو اتاق ها رو تمیز کن. بعدش بیا تو اتاقم....بقیه هم تا۱ ساعت وقت دارن از اینجا برن...حقوقتون رو واریز کردم
ات ویو:رفتم اتاق ها رو تمیز کردم بعدش رفتم تو اتاق تهیونگ و تقه ای به در زدم
تهیونگ:بیا تو
ات ویو:رفتم داخل
تایونگ:خب فک کنم قضیه رو متوجه شده باشی...از این به بعد کارای عمارت با توئه
ات:من؟؟
تهیونگ:مشکلی داری؟!
ات:آره دارم چرا من تنهایی باید کار کنم؟؟
تهیونگ:همین که تو این خونه دارم نگهت میدارم از سرت زیاده...پس ساکت شو و کارت رو بکن....
ادامه دارد.....
ات:سلام صبح به خیر
تهیونگ بدون اینکه به کسی نگاه بندازه اومد نشست سر میز
آجوما:صبح به خیر قربان
تهیونگ:صبح به خیر
آجوما:کنار صبحانتون قهوه هم میل دارین؟
تهیونگ:بله
آجوما:ات تو درستش کن
ات:چشم
ات ویو:قهوه رو درست کردم و کنار تهیونگ گذاشتم
ات:بفرمایین
تهیونگ یه جرعه از قهوه خورد و انداختش زمین
تهیونگ:اه این چی بود که من خوردم...یه قهوه هم بلد نیستی درست کنی؟؟
ات:ببخشید..من....من
تهیونگ:من من نکن زمین رو تمیز کن
ات:چشم
تهیونگ:آجوما شما دیگه مرخصین از امروز میتونین برین با همتون بودم
ات ویو:هان؟!این چی میگه؟؟چرا میخواد همه رو مرخص کنه؟نکنه من رو میخواد به کار بگیره؟؟
آجوما:آقای کیم دلیلی داره؟!
تهیونگ:به اون چیزی که گفتن لطفا گوش کنین....ات تو هم پاشو برو اتاق ها رو تمیز کن. بعدش بیا تو اتاقم....بقیه هم تا۱ ساعت وقت دارن از اینجا برن...حقوقتون رو واریز کردم
ات ویو:رفتم اتاق ها رو تمیز کردم بعدش رفتم تو اتاق تهیونگ و تقه ای به در زدم
تهیونگ:بیا تو
ات ویو:رفتم داخل
تایونگ:خب فک کنم قضیه رو متوجه شده باشی...از این به بعد کارای عمارت با توئه
ات:من؟؟
تهیونگ:مشکلی داری؟!
ات:آره دارم چرا من تنهایی باید کار کنم؟؟
تهیونگ:همین که تو این خونه دارم نگهت میدارم از سرت زیاده...پس ساکت شو و کارت رو بکن....
ادامه دارد.....
۱۵.۳k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.