سلطنت بی رحم
سلطنت بی رحم
پارت ۳۲
آدریانو از آن جا رفت آنائل نگاهش را داد به میز
فلاویا : عجب عروسی که روز اوله ازدواج شان همسر اش تنهایش گذاشت
کاترینا : چه عروسی اون فقط یه برده ست اینجا
آنائل با این حرف های آن ها عصبی دندون هایش را بهم چسپوند و با عصبانیت از سره میز بلند شد
آنائل : برده نه ملکه آینده این کشور خراب شده تان
ملکه : این جرعت را از کجا پیدا کرده ای
گابریلا : ملکه ویتوریا دست از سر اش بردارید
آنائل : تو گلتون گیر کنه
آنائل از آنجا رفت همان دقیقه گابریلا از رویه صندلی اش بلند شد و به دنبال آنائل رفت
آنائل از سالون خارج شد و در راه روی قصر قدم میزد گابریلا به سمت اش آمد و همراه اش قدم میزد
آنائل که سر اش پایین بود و از چشمایش نرارحتی میبارید با چهره غمگین اش گفت
آنائل : شما هم میخواهید بهم بد بگید
گابریلا خنده کرد و گفت
گابریلا : من را با آنها یکی نکنید عروس زیبا خودت را با حرف هایشان ناراحت نکن اون ها همینجوری هستن وقتی یه عروس تازه به این قصر بیاید اون ها باهاش بد رفتار میکند
آنائل : نه فکر نکنم با همه اینجوری باشند فقط با من اینجوری هستن
گابریلا رویه آنائل کرد و گفت
گابریلا : برویم یه جایی بنشینیم
آنائل با تعجب نگاهی به گابریلا کرد یعنی در این قصر هم آدمه خوبی هست
گابریلا به سمته بالکن قصر که روبه دریا بود رفت آنائل هم همراهش رفت آنجا رویه مبل نشستن آنائل به دریا خیره شد هیچوقت با خود اش فکر نمیکرد یه روزی همچین جایی را ببیند اما حالا که دیده است چرا یکم خوشحال نیست چرا یکم شوقی در دلش اش نیست شاید از سختی های زیادی که کشیده است دیگر حسرتی ندارد یا فقط حسرت اش کمی لبخند و عشق از طرفه همسر اش بود
با صدای گابریلا از افکار اش آمد بیرون
گابریلا : آنائل نه شاه دوخت آنائل
آنائل : اشکالی نداره میتوانید آنائل صدام کنید
گابریلا : باشه آنائل فقط خواستم همه چیز را در مورد آن ها بگوییم اینجا ممکن است حتا جانت را هم از دست بدهی
آنائل : از آنها هر کاری بر میاد
گابریلا : روزی که به این قصر آمدم فقط ۱۸ سالم بود با خواسته خودم با پدر آدریانو ازدواج نکردم اول از همدیگه خوشه مون نمی آمد برعکس بدم مون میومد از دست این ملکه و زن برادرش مادر کاترینا من حتا بیرون از اتاقم نمی آمدم آنها خیلی باهام بد رفتار میکردن
آنائل : همسرتان چی ایشان چجوری باهاتون رفتار میکردن
گابریلا خنده ای تلخی کرد و گفت .....
پارت ۳۲
آدریانو از آن جا رفت آنائل نگاهش را داد به میز
فلاویا : عجب عروسی که روز اوله ازدواج شان همسر اش تنهایش گذاشت
کاترینا : چه عروسی اون فقط یه برده ست اینجا
آنائل با این حرف های آن ها عصبی دندون هایش را بهم چسپوند و با عصبانیت از سره میز بلند شد
آنائل : برده نه ملکه آینده این کشور خراب شده تان
ملکه : این جرعت را از کجا پیدا کرده ای
گابریلا : ملکه ویتوریا دست از سر اش بردارید
آنائل : تو گلتون گیر کنه
آنائل از آنجا رفت همان دقیقه گابریلا از رویه صندلی اش بلند شد و به دنبال آنائل رفت
آنائل از سالون خارج شد و در راه روی قصر قدم میزد گابریلا به سمت اش آمد و همراه اش قدم میزد
آنائل که سر اش پایین بود و از چشمایش نرارحتی میبارید با چهره غمگین اش گفت
آنائل : شما هم میخواهید بهم بد بگید
گابریلا خنده کرد و گفت
گابریلا : من را با آنها یکی نکنید عروس زیبا خودت را با حرف هایشان ناراحت نکن اون ها همینجوری هستن وقتی یه عروس تازه به این قصر بیاید اون ها باهاش بد رفتار میکند
آنائل : نه فکر نکنم با همه اینجوری باشند فقط با من اینجوری هستن
گابریلا رویه آنائل کرد و گفت
گابریلا : برویم یه جایی بنشینیم
آنائل با تعجب نگاهی به گابریلا کرد یعنی در این قصر هم آدمه خوبی هست
گابریلا به سمته بالکن قصر که روبه دریا بود رفت آنائل هم همراهش رفت آنجا رویه مبل نشستن آنائل به دریا خیره شد هیچوقت با خود اش فکر نمیکرد یه روزی همچین جایی را ببیند اما حالا که دیده است چرا یکم خوشحال نیست چرا یکم شوقی در دلش اش نیست شاید از سختی های زیادی که کشیده است دیگر حسرتی ندارد یا فقط حسرت اش کمی لبخند و عشق از طرفه همسر اش بود
با صدای گابریلا از افکار اش آمد بیرون
گابریلا : آنائل نه شاه دوخت آنائل
آنائل : اشکالی نداره میتوانید آنائل صدام کنید
گابریلا : باشه آنائل فقط خواستم همه چیز را در مورد آن ها بگوییم اینجا ممکن است حتا جانت را هم از دست بدهی
آنائل : از آنها هر کاری بر میاد
گابریلا : روزی که به این قصر آمدم فقط ۱۸ سالم بود با خواسته خودم با پدر آدریانو ازدواج نکردم اول از همدیگه خوشه مون نمی آمد برعکس بدم مون میومد از دست این ملکه و زن برادرش مادر کاترینا من حتا بیرون از اتاقم نمی آمدم آنها خیلی باهام بد رفتار میکردن
آنائل : همسرتان چی ایشان چجوری باهاتون رفتار میکردن
گابریلا خنده ای تلخی کرد و گفت .....
۳.۵k
۱۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.