زیاد پیش میآید برایم که از همهچیز در این عالم به یکبار
زیاد پیش میآید برایم که از همهچیز در این عالم به یکباره میبُرم و حتی تحمل وجود خودم را هم ندارم. در اینطور مواقع یا باید خودم را بکشم تا از چنگِ تیزِ خفگی این حس فرار کنم یا باید چیزی باشد که مرا به خماری بعد از این حس، هل بدهد، چیزی مثل قرص خواب، موزیک، کتاب، پیادهروی یا هرچیزِ کوفتی دیگر. اما تنها چیزی که اجتنابناپذیر است برایم، این است که میدانم این آخرین دفعه نیست که پنجههای تنهایی و خفگی روی گلویم میافتند! قرار است بارها و بارها خودم را بکشم، بارها و بارها بگریزم...
- ۹۳۹
- ۱۲ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط