ویو آت
ویو آت
داشتم تو عمارت قدم میزدم که یکی از خدمتکارا اومد سمتم
خ.ر آت هم مثل ما یه برده بود ولی الان شده ملکه و ما باید گند کاریاشو تمیز کنیم
لبخند زدم و رفتم سمتش
ات متاسفم سعی میکنم کم تر خراب کاری کنم
خ.ر فقط برو
که کوک اومد
کوک تو تازه واردی؟
خ.ر بله ارباب تعظیم
کوک با چه اجازه ای با همسرم اینجوری رفتار میکنی
خ.ر م.. متاسفم ارباب
کوک از این به بعد نه تنها اتاق ات و تمیز میکنی بلکه باید اتاق منو شاهدختم تمیز کنی فقطم یک ساعت وقت داری
خ.ر یک ساعت؟
کوک اره ندزدیدمت که کم کاری کنی
خ.ر چشم
کوک حالا هم باید تنبیه بشی بیا دنبالم
میدونستم تنبیه های کوک شوخی نیست
ات ولش کن کوک بخاطر من
کوک باشه فقط به خاطر تو
خ.ر ممنون
ویو ات
رفتم سمت اتاق جسیکا و در زدم
_بیلا تو
+سلام دختر قشنگم
که چشمم خورد به اگنس که داشت گریه میکرد رفتم سمتش
+چیزی شده؟
&اگه الان پیش مامان بابام بودم برامون کلی خوراکی میخریدن ایکاش دختر خودتون هم بدزدن مطمئن باشید اگر خانواده برده ها بفهمن بچه دارین انتقاممونو ازتون میگیرن
با این حرفش بدنم لرزید
+خوشگل خانم من که شمارو زندانی نکردم کار همسرمه
&دخترتون چی
رفتم سمت جسیکا و نشستم تا هم قدش بشم
+جسیکا چیکار کردی خوشگلم
که چشم غره رفت
_بی اجازه به وشایلم دشت زد منم زدمس
+دخترم کارت درست نیست
_اون بلده منه خودمم میدونم باهاس چیکال کنم
صد بار به کوک گفتم این کارتونی مسخره رو بهش نشون نده گوش نکرد
+من فعلا اگنس و میبرم
_ببلش
و رفت سمت اگنس
_بابای من هلچی بخوام بلام میخله توهم که تا اخل عملت همینجا میمونی
&زهی خیال باطل تو قرارع توسط خانواده ما دزدیده بشی و ما آزاد
+بچه ها دعوا نکنین
_به بابام میگم سکنجه بسی
داشتم تو عمارت قدم میزدم که یکی از خدمتکارا اومد سمتم
خ.ر آت هم مثل ما یه برده بود ولی الان شده ملکه و ما باید گند کاریاشو تمیز کنیم
لبخند زدم و رفتم سمتش
ات متاسفم سعی میکنم کم تر خراب کاری کنم
خ.ر فقط برو
که کوک اومد
کوک تو تازه واردی؟
خ.ر بله ارباب تعظیم
کوک با چه اجازه ای با همسرم اینجوری رفتار میکنی
خ.ر م.. متاسفم ارباب
کوک از این به بعد نه تنها اتاق ات و تمیز میکنی بلکه باید اتاق منو شاهدختم تمیز کنی فقطم یک ساعت وقت داری
خ.ر یک ساعت؟
کوک اره ندزدیدمت که کم کاری کنی
خ.ر چشم
کوک حالا هم باید تنبیه بشی بیا دنبالم
میدونستم تنبیه های کوک شوخی نیست
ات ولش کن کوک بخاطر من
کوک باشه فقط به خاطر تو
خ.ر ممنون
ویو ات
رفتم سمت اتاق جسیکا و در زدم
_بیلا تو
+سلام دختر قشنگم
که چشمم خورد به اگنس که داشت گریه میکرد رفتم سمتش
+چیزی شده؟
&اگه الان پیش مامان بابام بودم برامون کلی خوراکی میخریدن ایکاش دختر خودتون هم بدزدن مطمئن باشید اگر خانواده برده ها بفهمن بچه دارین انتقاممونو ازتون میگیرن
با این حرفش بدنم لرزید
+خوشگل خانم من که شمارو زندانی نکردم کار همسرمه
&دخترتون چی
رفتم سمت جسیکا و نشستم تا هم قدش بشم
+جسیکا چیکار کردی خوشگلم
که چشم غره رفت
_بی اجازه به وشایلم دشت زد منم زدمس
+دخترم کارت درست نیست
_اون بلده منه خودمم میدونم باهاس چیکال کنم
صد بار به کوک گفتم این کارتونی مسخره رو بهش نشون نده گوش نکرد
+من فعلا اگنس و میبرم
_ببلش
و رفت سمت اگنس
_بابای من هلچی بخوام بلام میخله توهم که تا اخل عملت همینجا میمونی
&زهی خیال باطل تو قرارع توسط خانواده ما دزدیده بشی و ما آزاد
+بچه ها دعوا نکنین
_به بابام میگم سکنجه بسی
- ۵.۵k
- ۲۷ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط