[خیانت] پارت هشتم
[خیانت] پارت هشتم
من هم رفتم داخل دیدم ا.ت میخواد خودشو پرت کنه پایین که گرفتمش گفت ولم کن با گریه داشتم بهش میگفتم بخدا اون من نبودم من بوسان بودم رفته بودم کار داشتم اینو گفت چون ازت ناراحت بودم تو رو خدا این کارو با من نکن خودتو نکش من تورو خیلی دوست دارم ولی نمیدونم اون کی بوده که اینکارو کرده ا.ت هم با گریه گفت رونا گفتمش رونا همون دوستت نیست که از ازدواج ما راضی نبود گفت چرا خودشه گفتم پس بخاطر همینه میخواد بینمون رو خراب کنه گفتم بیا بریم دم در خونش دست ا.ت گرفتم رفتیم دادیمش دست پلیس و معلوم شد اینا عکسا برگرفته شده از سریال (.....) و پسره خیلی شیبیه تهیونگه
(از زبان ا.ت)
دلم خیلی برا تهیونگ سوخت که برای نگه داشتن من اینقدر تلاش میکنه منم اون رو بخشیدم و رفتیم خونه ی رزی و وسایل رو برداشتیم و آوردیم و رفتیم خونه
سه تا لایک
بیست و هفتا دنبال کننده
دو تا کامنت
قول میدم اگه اینها اوکی شن سریع پارت بعدی رو میزارم
من هم رفتم داخل دیدم ا.ت میخواد خودشو پرت کنه پایین که گرفتمش گفت ولم کن با گریه داشتم بهش میگفتم بخدا اون من نبودم من بوسان بودم رفته بودم کار داشتم اینو گفت چون ازت ناراحت بودم تو رو خدا این کارو با من نکن خودتو نکش من تورو خیلی دوست دارم ولی نمیدونم اون کی بوده که اینکارو کرده ا.ت هم با گریه گفت رونا گفتمش رونا همون دوستت نیست که از ازدواج ما راضی نبود گفت چرا خودشه گفتم پس بخاطر همینه میخواد بینمون رو خراب کنه گفتم بیا بریم دم در خونش دست ا.ت گرفتم رفتیم دادیمش دست پلیس و معلوم شد اینا عکسا برگرفته شده از سریال (.....) و پسره خیلی شیبیه تهیونگه
(از زبان ا.ت)
دلم خیلی برا تهیونگ سوخت که برای نگه داشتن من اینقدر تلاش میکنه منم اون رو بخشیدم و رفتیم خونه ی رزی و وسایل رو برداشتیم و آوردیم و رفتیم خونه
سه تا لایک
بیست و هفتا دنبال کننده
دو تا کامنت
قول میدم اگه اینها اوکی شن سریع پارت بعدی رو میزارم
۱۳.۲k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.