یکم از پارت
یکم از پارت 12
" دستم ناخودآگاه سمت صورتش رفت، انگار میخواستم مطمئن بشم که این لحظه واقعییه. پوستش گرم بود، نفسهاش نزدیک و آروم، و تو اون سکوت لعنتی فقط صدای قلبامون بود که بلندتر از همیشه میکوبید.
چشماش رو بست، یه نفس عمیق کشید، و من دیگه هیچ دلیلی برای مکث نداشتم. خودم رو نزدیکتر کردم، لبهام روی لبهاش نشست...لبهاش.. شیرین بود.. انگار یه طعم خاص داشت، چیزی بین عطر به و کمی وانیل، یه مزهی که فقط به خودش تعلق داشت...
نفسهاش تو صورتم پخش میشد، گرماش رو حس کردم و با گذاشتن دستم پشت گردنش بوسه رو ادامه دادم
بعد از دقایقی آروم جدا شدم ... اما همچنان بهش نزدیک بودم و زمزمه وار گفتم : دوست دارم خانم کیم من ! "
ممنونم بابت این همکاری نیلای عزیز:)))
قلمت واقعا به هر نوشته ای زیبایی میبخشه:))
@nilaa1529
" دستم ناخودآگاه سمت صورتش رفت، انگار میخواستم مطمئن بشم که این لحظه واقعییه. پوستش گرم بود، نفسهاش نزدیک و آروم، و تو اون سکوت لعنتی فقط صدای قلبامون بود که بلندتر از همیشه میکوبید.
چشماش رو بست، یه نفس عمیق کشید، و من دیگه هیچ دلیلی برای مکث نداشتم. خودم رو نزدیکتر کردم، لبهام روی لبهاش نشست...لبهاش.. شیرین بود.. انگار یه طعم خاص داشت، چیزی بین عطر به و کمی وانیل، یه مزهی که فقط به خودش تعلق داشت...
نفسهاش تو صورتم پخش میشد، گرماش رو حس کردم و با گذاشتن دستم پشت گردنش بوسه رو ادامه دادم
بعد از دقایقی آروم جدا شدم ... اما همچنان بهش نزدیک بودم و زمزمه وار گفتم : دوست دارم خانم کیم من ! "
ممنونم بابت این همکاری نیلای عزیز:)))
قلمت واقعا به هر نوشته ای زیبایی میبخشه:))
@nilaa1529
- ۱۲.۲k
- ۱۵ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط