پارت۴۷
پارت۴۷
جینگ یی:چیشده دایسی
دایسی:یورا از دنیا رفت
اه لام:چی
ای می:نه نباید به این زودی میرفت
ایری:با این خبر یوری خیلی داغون شده یوری و یورا بهترین دوستای هم بودن خیلی هم و دوست داشتن خیلی باهم مهربون بودن هیچ وقت دعواشون و ندیدیم هیچوقت ندیدیم به هم حسودی کنن اونا مثل دوتا خواهر واقعی بودن تعجبی هم نداره حاله یوری انقدر بد شده
جینگ یی:درسته یوری و یورا واقعا دوتا دوست عالی بودن الهی بمیرم
اه لام:تنها کاری که میتونیم بکنیم اینه که یوری و تنها نزاریم
ای می:کی بیدار میشه
دایسی:دکتر بهش ارامبخش زده مطمئنن بیدار بشه دوباره همونجوری دوباره بی طاقت میشه
ایری:معلومه یوری نمیتونست حتی یک روز با یورا حرف نزنه همیشه پیشش بود و باهاش حرف میزد حالا حالش خیلی خرابه
جینگ یی:ولی یورا برای هممون دوست خیلی خوبی بود
درحال حرف زدن بودن که مامان یورا اومد توی اتاق
اه لام:اوه سلام خاله جان
مادریورا:سلام عزیزم الهی یوری داغون شده
دایسی:یوری و یورا بهترین دوستای هم بودن یوری همیشه میش یورا بود و باهم وقت میگذروندن تعجبی نداره که چرا اینجوری شده
مادریورا:همه میدونیم که مرگ خبر نمیکنه ولی واقعا یورا هنوز جوون بود امیدوارم قاتلش زنده نمونه(گریه)
جینگ یی:خاله جون اروم باشید
ایری:پلیس میگه قا*تلش k هستش که یه قا*تل زنجیره ایه و تاحالا ۱۵ نفر رو کشته و هنوز گیرنیوفتاده ولی امیدوارم دستگیر بشه و به سزای اعمالش برسه
مادریورا:دخترا میدونید که یورا چقدر یوری و دوست داشت اون نمیخواد هیچ اتفاق بدی برای یوری بیوفته خواهش میکنم مراقب یوری باشید بخاطر یورا باشه
جینگ یی:نگران نباشید ما مراقبش هستیم شمام لطفا به فکر خودتون باشید
دایسی:خاله قول بدید زیاد گریه نکنید چون یورا ناراحت میشه
مادریورا:سعی میکنم
خلاصه اونشب گذشت و فردا مراسم یورا بود یوزی هنوز حالش بد بود ولی چیکار میتونست کنه جز گریه کردن اون قول داده بود به خودش که هرطور شده قا*تل یورا رو پیدا بکنه و به سختی اعمالش برسونش صبح یوری از خواب بیدار شد و لباساش و پوشید وخودش و آماده کرد و رفت برای مراسم یورا اونشب تا صبح تهیونگ پیشش بود و صبح یوری به همراه دخترا و اعضا برای مراسم یورا رفتن
....................
جینگ یی:چیشده دایسی
دایسی:یورا از دنیا رفت
اه لام:چی
ای می:نه نباید به این زودی میرفت
ایری:با این خبر یوری خیلی داغون شده یوری و یورا بهترین دوستای هم بودن خیلی هم و دوست داشتن خیلی باهم مهربون بودن هیچ وقت دعواشون و ندیدیم هیچوقت ندیدیم به هم حسودی کنن اونا مثل دوتا خواهر واقعی بودن تعجبی هم نداره حاله یوری انقدر بد شده
جینگ یی:درسته یوری و یورا واقعا دوتا دوست عالی بودن الهی بمیرم
اه لام:تنها کاری که میتونیم بکنیم اینه که یوری و تنها نزاریم
ای می:کی بیدار میشه
دایسی:دکتر بهش ارامبخش زده مطمئنن بیدار بشه دوباره همونجوری دوباره بی طاقت میشه
ایری:معلومه یوری نمیتونست حتی یک روز با یورا حرف نزنه همیشه پیشش بود و باهاش حرف میزد حالا حالش خیلی خرابه
جینگ یی:ولی یورا برای هممون دوست خیلی خوبی بود
درحال حرف زدن بودن که مامان یورا اومد توی اتاق
اه لام:اوه سلام خاله جان
مادریورا:سلام عزیزم الهی یوری داغون شده
دایسی:یوری و یورا بهترین دوستای هم بودن یوری همیشه میش یورا بود و باهم وقت میگذروندن تعجبی نداره که چرا اینجوری شده
مادریورا:همه میدونیم که مرگ خبر نمیکنه ولی واقعا یورا هنوز جوون بود امیدوارم قاتلش زنده نمونه(گریه)
جینگ یی:خاله جون اروم باشید
ایری:پلیس میگه قا*تلش k هستش که یه قا*تل زنجیره ایه و تاحالا ۱۵ نفر رو کشته و هنوز گیرنیوفتاده ولی امیدوارم دستگیر بشه و به سزای اعمالش برسه
مادریورا:دخترا میدونید که یورا چقدر یوری و دوست داشت اون نمیخواد هیچ اتفاق بدی برای یوری بیوفته خواهش میکنم مراقب یوری باشید بخاطر یورا باشه
جینگ یی:نگران نباشید ما مراقبش هستیم شمام لطفا به فکر خودتون باشید
دایسی:خاله قول بدید زیاد گریه نکنید چون یورا ناراحت میشه
مادریورا:سعی میکنم
خلاصه اونشب گذشت و فردا مراسم یورا بود یوزی هنوز حالش بد بود ولی چیکار میتونست کنه جز گریه کردن اون قول داده بود به خودش که هرطور شده قا*تل یورا رو پیدا بکنه و به سختی اعمالش برسونش صبح یوری از خواب بیدار شد و لباساش و پوشید وخودش و آماده کرد و رفت برای مراسم یورا اونشب تا صبح تهیونگ پیشش بود و صبح یوری به همراه دخترا و اعضا برای مراسم یورا رفتن
....................
۴.۵k
۱۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.