Lucky-bloody
Lucky-bloody#
پارت ۵۶
-لج نکن بدش من
دستتو میزاری رو شونش تا هولش بدی
+نمیخوام اینو بخرم مگه زوره؟
-چرت و پرت نگو،مگه تاحالا نرفتی مهمونی؟
+رفتم ولی نه با این لباس
کارکنا از پشت لباسا نگاتون میکردن و پوزیشنی که گرفته بودی از دید اونا کاملا شبیه بوسه بود و همین باعث شد چشماشون گرد بشه و ازینکه شما دوتا کاپلین مطمئن بشن،بعد چند ثانیه همشون متفرق میشن و پرت و پلا میشن
کوک بالاخره موفق میشه لباسو ازت بگیره و میدوه سمت سندوق و لباسو میزاره رو میز
-اینو حساب کنید
پشت سرش میدوی و دستتو میزاری رو لباس
+نه،حسابش نکنید
کوکم دستشو میزاره رو لباس
-به حرفش گوش ندید اون خجالتیه،حسابش کنید
کارکن اونجا هول میشه و چشاشو میبنده و دستاشو میاره جلو
×وایسین....
هردوتاتون وایمیسین
×من نمیتونم قضاوت کنم...ولی میتونین بخرینش و بعدا در موردش بحث کنید
-اره فکر خوبیه
کارتشو از جیبش در میاره و میده به کارکن اونجا
تو دست کارکن اونجا رو میگیری و به حالت التماس نگاه میکنی
کارکن لباشو بهم فشار میده و کارتو به کارتخون میکشه،دستشو ول میکنی و با حالت نا امیدی خودتو صاف میکنی،کارکن لباسو میفروشه و میزارش توی یه پلاستیک و میده به جونگکوک،کوک تشکر میکنه و با نیشخند رو لبش دستتو میگیره و میرین سمت در خروجی و تو سرتو میچرخونی و با قیافه نا امید به کارکن نگاه میکنی که قیافه عذر خواهی به خودش گرفته،تقریبا بلند گفت
×م-معذرت میخوام...خانم....
و به جلوت نگاه میکنی و از فروشگاه میری بیرون
بقیه کارکنا تند دور حسابدار جمع میشن و به شما دوتا نگاه میکنن که دارین از فروشگاه دور میشین
~واه....رابطشون خیلی رمانتیکه
حسابدار میزنه به بازوی اون کارکن و با حالت نا امید حرف میزنه
×فک کنم خانم ناراحت شد...
~عایش....این چیزا عادیه تو رابطه نگران نباش
سرشو تکون میده و همه میرن سرکار خودشون
-هوم....ارزون بهمون داد
توم همینجوری با قیافه ناامید دنبالش میری
کوک میخنده
-قیافتو درست کن اینجوری خیلی زشت میشی
+خفه شو....
-این چه طرز تشکره؟
+تشکر؟هه....
پوزخند عصبی میزنی و میری شونه به شونش راه میری و غر میزنی
+خیلی دلت میخواد لخت برم تو مهمونی؟کلا از ضایع شدن من لذت میبری هاع؟
کوک انگشتشو میزاره رو پیشونیت و هولت میده
-رسیدیم
+کجا؟
با سرش اشاره میکنه به مغازه روبروش،لوازم ورزشی
+حالا یچیزی گفتم حتما الان که نمیخواد ورزش کنم،بعدا این شکمو آبش میکنم
-ساکت باش
میره تو
-گن دارین؟
🙂
پارت ۵۶
-لج نکن بدش من
دستتو میزاری رو شونش تا هولش بدی
+نمیخوام اینو بخرم مگه زوره؟
-چرت و پرت نگو،مگه تاحالا نرفتی مهمونی؟
+رفتم ولی نه با این لباس
کارکنا از پشت لباسا نگاتون میکردن و پوزیشنی که گرفته بودی از دید اونا کاملا شبیه بوسه بود و همین باعث شد چشماشون گرد بشه و ازینکه شما دوتا کاپلین مطمئن بشن،بعد چند ثانیه همشون متفرق میشن و پرت و پلا میشن
کوک بالاخره موفق میشه لباسو ازت بگیره و میدوه سمت سندوق و لباسو میزاره رو میز
-اینو حساب کنید
پشت سرش میدوی و دستتو میزاری رو لباس
+نه،حسابش نکنید
کوکم دستشو میزاره رو لباس
-به حرفش گوش ندید اون خجالتیه،حسابش کنید
کارکن اونجا هول میشه و چشاشو میبنده و دستاشو میاره جلو
×وایسین....
هردوتاتون وایمیسین
×من نمیتونم قضاوت کنم...ولی میتونین بخرینش و بعدا در موردش بحث کنید
-اره فکر خوبیه
کارتشو از جیبش در میاره و میده به کارکن اونجا
تو دست کارکن اونجا رو میگیری و به حالت التماس نگاه میکنی
کارکن لباشو بهم فشار میده و کارتو به کارتخون میکشه،دستشو ول میکنی و با حالت نا امیدی خودتو صاف میکنی،کارکن لباسو میفروشه و میزارش توی یه پلاستیک و میده به جونگکوک،کوک تشکر میکنه و با نیشخند رو لبش دستتو میگیره و میرین سمت در خروجی و تو سرتو میچرخونی و با قیافه نا امید به کارکن نگاه میکنی که قیافه عذر خواهی به خودش گرفته،تقریبا بلند گفت
×م-معذرت میخوام...خانم....
و به جلوت نگاه میکنی و از فروشگاه میری بیرون
بقیه کارکنا تند دور حسابدار جمع میشن و به شما دوتا نگاه میکنن که دارین از فروشگاه دور میشین
~واه....رابطشون خیلی رمانتیکه
حسابدار میزنه به بازوی اون کارکن و با حالت نا امید حرف میزنه
×فک کنم خانم ناراحت شد...
~عایش....این چیزا عادیه تو رابطه نگران نباش
سرشو تکون میده و همه میرن سرکار خودشون
-هوم....ارزون بهمون داد
توم همینجوری با قیافه ناامید دنبالش میری
کوک میخنده
-قیافتو درست کن اینجوری خیلی زشت میشی
+خفه شو....
-این چه طرز تشکره؟
+تشکر؟هه....
پوزخند عصبی میزنی و میری شونه به شونش راه میری و غر میزنی
+خیلی دلت میخواد لخت برم تو مهمونی؟کلا از ضایع شدن من لذت میبری هاع؟
کوک انگشتشو میزاره رو پیشونیت و هولت میده
-رسیدیم
+کجا؟
با سرش اشاره میکنه به مغازه روبروش،لوازم ورزشی
+حالا یچیزی گفتم حتما الان که نمیخواد ورزش کنم،بعدا این شکمو آبش میکنم
-ساکت باش
میره تو
-گن دارین؟
🙂
۷.۷k
۲۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.