Lucky-bloody
Lucky-bloody#
پارت ۵۵
-دقیقا همون چیزیه که میخواستم،برو بپوش ا/ت
لباسرو میگیری و پشت و روشو نگاه میکنی و بعد به کوک نگاه میکنی
+اینو بپوشم؟این خیلی بازه،اصلا مطمئنی این لباسه؟
-برو بپوش انقد حرف نزن جایی که میریم جای مهمیه
+برا همین باید توش لخت برم؟
-لخت که نیست خیلیم قشنگه زودباش بپوش
هولت میده سمت اتاق پروو و درو میبنده و به درش تکیه میده،تو از تو اتاق پروو در میزنی
+درو باز کن نمیخوام اینو بپوشم
یکی از کارکنا از جلوی اتاق رد میشه و با تعجب به کوک نگاه میکنه،کوکم لبخند فیک میزنه و با دستش اشاره میکنه که بره و همچیز خوبه و کارکن هم لبخند زورکی میزنه و بعد یه تعظیم کوتاه میره
بیخیال در زدن میشی و ترجیح میدی حداقل برای پرو کردن بپوشیش
لباسو میپوشی و خودتو تو آیینه نگاه میکنی،خیلی خوب بنظر میومد ولی خیلی باز بور و یه مشکل دیگه هم بود،شکمت چاق بود و خیلی خوب نشونت نمیداد،شکمتو دادی تو و خودتو تو آیینه نگاه کردی و دیدی واقعا اندام خوب بهت میاد،همینجور که داشتی خودتو تو آیینه نگاه میکردی کوک میاد تو و برای چند لحظه بهت خیره میشه ولی تو متوجهش نمیشی و همینجوری شکمتو میدی تو و میدی بیرون
+هههه....باید لاغر کنم اینجوری نمیشه
-وقت نداریم برای اینکه لاغر کنی،برات گن میگیرم تا شکمتو بده تو
سریع به سمت صدا نگاه میکنی و خودتو جمع میکنی
+تو کی اومدی تو؟
-چند ثانیه پیش
+خیلی خب حالا برو بیرون راحت نیستم با این لباس،خوشم نیومد نمیخرمش
-فک کردی دست توعه؟
+اره چون بدن منه...
کارکنا دم اتاق پروتون گوش وایسادن و میخندن و فکرای عجیب غریب میکنن
-بدن توعه ولی الان هر کار من گفتم باید بکنی
~ینی منظورش چی میتونه باشه؟
+برو بیرون اصلا راحت نیستم اینجوری جلوم وایسی
همه کارکنا دستشونو میزارن جلوی دهنشون و چشماشون گرد میشه و ریز ریز میخندن
-لباستو دربیار برم همینو بخرم
+جلوی تو؟
-زیرش که لخت نیستی
+چقد بیحیایی تو گمشو بیرون بینم
-خیلی خب ولی همینو قراره بخری
در اتاق پرو باز میشه و کوک میخواد ازش بیاد بیرون که با یه عالمه از کارکنا جلوی اتاق پرو مواجه میشه و برای چند لحظه خشکش میزنه،بعد چند ثانیه درو میبنده و دست به سینه میشه و یه ابروشو میده بالا
-خیلی خوشتون میاد تو زندگی دیگرون سرک بکشید مگه نه؟
~ن-نه...ما فقط داشتیم....داشتیم....رد میشدیم...اره.....
-خیلی خب پس رد شین....
همه کارکنان تعظیم میکنن و میرن،توم که گوش وایساده بودی و همچیو شنیده بودی و فهمیدی کارکنا در موردت فکرای عجیب غریب میکنن،لباتو به هم فشار دادی و لباستو سریع در اوردی و لباسای خودتو پوشیدی و از اتاق پرو اومدی بیرون
-اومدی؟ خیلی خب لباسو بده من
لباسو میگیری پشتت
کوک دستشو میبره پشت کمرت تا لباسو ازت بگیره
-لج نکن بدش من
🙂
پارت ۵۵
-دقیقا همون چیزیه که میخواستم،برو بپوش ا/ت
لباسرو میگیری و پشت و روشو نگاه میکنی و بعد به کوک نگاه میکنی
+اینو بپوشم؟این خیلی بازه،اصلا مطمئنی این لباسه؟
-برو بپوش انقد حرف نزن جایی که میریم جای مهمیه
+برا همین باید توش لخت برم؟
-لخت که نیست خیلیم قشنگه زودباش بپوش
هولت میده سمت اتاق پروو و درو میبنده و به درش تکیه میده،تو از تو اتاق پروو در میزنی
+درو باز کن نمیخوام اینو بپوشم
یکی از کارکنا از جلوی اتاق رد میشه و با تعجب به کوک نگاه میکنه،کوکم لبخند فیک میزنه و با دستش اشاره میکنه که بره و همچیز خوبه و کارکن هم لبخند زورکی میزنه و بعد یه تعظیم کوتاه میره
بیخیال در زدن میشی و ترجیح میدی حداقل برای پرو کردن بپوشیش
لباسو میپوشی و خودتو تو آیینه نگاه میکنی،خیلی خوب بنظر میومد ولی خیلی باز بور و یه مشکل دیگه هم بود،شکمت چاق بود و خیلی خوب نشونت نمیداد،شکمتو دادی تو و خودتو تو آیینه نگاه کردی و دیدی واقعا اندام خوب بهت میاد،همینجور که داشتی خودتو تو آیینه نگاه میکردی کوک میاد تو و برای چند لحظه بهت خیره میشه ولی تو متوجهش نمیشی و همینجوری شکمتو میدی تو و میدی بیرون
+هههه....باید لاغر کنم اینجوری نمیشه
-وقت نداریم برای اینکه لاغر کنی،برات گن میگیرم تا شکمتو بده تو
سریع به سمت صدا نگاه میکنی و خودتو جمع میکنی
+تو کی اومدی تو؟
-چند ثانیه پیش
+خیلی خب حالا برو بیرون راحت نیستم با این لباس،خوشم نیومد نمیخرمش
-فک کردی دست توعه؟
+اره چون بدن منه...
کارکنا دم اتاق پروتون گوش وایسادن و میخندن و فکرای عجیب غریب میکنن
-بدن توعه ولی الان هر کار من گفتم باید بکنی
~ینی منظورش چی میتونه باشه؟
+برو بیرون اصلا راحت نیستم اینجوری جلوم وایسی
همه کارکنا دستشونو میزارن جلوی دهنشون و چشماشون گرد میشه و ریز ریز میخندن
-لباستو دربیار برم همینو بخرم
+جلوی تو؟
-زیرش که لخت نیستی
+چقد بیحیایی تو گمشو بیرون بینم
-خیلی خب ولی همینو قراره بخری
در اتاق پرو باز میشه و کوک میخواد ازش بیاد بیرون که با یه عالمه از کارکنا جلوی اتاق پرو مواجه میشه و برای چند لحظه خشکش میزنه،بعد چند ثانیه درو میبنده و دست به سینه میشه و یه ابروشو میده بالا
-خیلی خوشتون میاد تو زندگی دیگرون سرک بکشید مگه نه؟
~ن-نه...ما فقط داشتیم....داشتیم....رد میشدیم...اره.....
-خیلی خب پس رد شین....
همه کارکنان تعظیم میکنن و میرن،توم که گوش وایساده بودی و همچیو شنیده بودی و فهمیدی کارکنا در موردت فکرای عجیب غریب میکنن،لباتو به هم فشار دادی و لباستو سریع در اوردی و لباسای خودتو پوشیدی و از اتاق پرو اومدی بیرون
-اومدی؟ خیلی خب لباسو بده من
لباسو میگیری پشتت
کوک دستشو میبره پشت کمرت تا لباسو ازت بگیره
-لج نکن بدش من
🙂
۱۰.۷k
۲۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.