part⁹
part⁹
_آره خودش اونا رو معرفی کرده*با خنده
+چی؟
ویو ات
منتظر جواب از طرف پدر بودم اما پسر در مجلس حضور پیدا کرده بود!، نگاهم به سمتش برگشت ؛از سر تا پا زیر نظر گرفتمش، از جلسه برگشته بود!
+از آدم های مزاحم خوشم نمیاد جئون*با لبخند حرص آور
_منم از هرزه هایی که رام شده نیستن خوشم نمیاد کیم!
+مطمئنی درمورد خودت صحبت نمیکنی؟*با پوزخند
# بسه!* جدی و یکم بلند
+پس شما مسئول کثافت کاری های پسرتون هستید،پدر و رئیس جمهور نمونه سال!
# کوک دیگه دارم ازت دلسرد میشم؛وقتی نمیتونی زنت رو رام و مطیع خودت کنی چطور قراره از کار های بزرگ بربیای؟*جدی
_ خودت چطور بابایی؟ تو تونستی مامان رو مطیع و فرمانبردار خودت کنی؟ یا نه خودت رام و عاشقش شدی؟*با خنده
# از حدت داری میگذری درمورد مادرت درست صحبت کن!
جئون در جواب به پدرش جمله ای کوتاه و به زبان روسی گفت که موجب ترسیدن پدرش شد! مگه جئون چی به پدرش گفت!؟
# می ....تو..نین برین
سوالی به باک هیون (پدر کوک یا همون رئیس جمهور)نگاه کردم کمی آشفته و نگران بنظر میرسید؛ ترجیح دادم تنها با ادای احترام کردن محیط رو ترک بکنم؛بعد از اینکه اتاق رو ترک کردم به سمت آسانسور حرکت کردم و با عصبانیت قدم برمیداشتم،هنگامی که وارد آسانسور شدم دستم توسط شخصی مزاحم کشیده شد و محکم به دیواره آسانسور کوبیده شدم، از درد نالیدم و با خشم به چشم های فرد مزاحم خیره شدم
+خیلی دلت میخواد عقیمت کنم نه
_تو همخیلی به مادر شدن علاقه داری نه؟*جدی و کلافه
_ فکر کردی با گزارش دادنم به پدر عزیزم به جایی میرسی
+برو بمیر جئون
در جواب پوزخندی مرموز تحویلم داد و دست رو به سمت...
اتمام ویو ات
کوک دستش رو،روی قسمتی از بدن ات قرار داد (هرجاییمیتونهباشهمثبتفکرکنیم:)و فشار داد،دوباره همون احساس در سراسر بدن ات جریان پیدا کرد، کوک به کارش ادامه داد؛ دخترک دربرابر جئون کنترلش رو از دست داده بود و چشاش رو روی هم فشار داد ؛طولی نکشید که با صدای <<همکف،خوش آمدید>> ات به خودش اومد و با شدت کوک رو هل داد و با سیلی جواب لطف کوک رو داد
ویو ات
بعد از اینکه لطفش رو جبران کردم از آسانسور خارج شدم...
شرایط
comments/²⁵
like/¹⁸
_آره خودش اونا رو معرفی کرده*با خنده
+چی؟
ویو ات
منتظر جواب از طرف پدر بودم اما پسر در مجلس حضور پیدا کرده بود!، نگاهم به سمتش برگشت ؛از سر تا پا زیر نظر گرفتمش، از جلسه برگشته بود!
+از آدم های مزاحم خوشم نمیاد جئون*با لبخند حرص آور
_منم از هرزه هایی که رام شده نیستن خوشم نمیاد کیم!
+مطمئنی درمورد خودت صحبت نمیکنی؟*با پوزخند
# بسه!* جدی و یکم بلند
+پس شما مسئول کثافت کاری های پسرتون هستید،پدر و رئیس جمهور نمونه سال!
# کوک دیگه دارم ازت دلسرد میشم؛وقتی نمیتونی زنت رو رام و مطیع خودت کنی چطور قراره از کار های بزرگ بربیای؟*جدی
_ خودت چطور بابایی؟ تو تونستی مامان رو مطیع و فرمانبردار خودت کنی؟ یا نه خودت رام و عاشقش شدی؟*با خنده
# از حدت داری میگذری درمورد مادرت درست صحبت کن!
جئون در جواب به پدرش جمله ای کوتاه و به زبان روسی گفت که موجب ترسیدن پدرش شد! مگه جئون چی به پدرش گفت!؟
# می ....تو..نین برین
سوالی به باک هیون (پدر کوک یا همون رئیس جمهور)نگاه کردم کمی آشفته و نگران بنظر میرسید؛ ترجیح دادم تنها با ادای احترام کردن محیط رو ترک بکنم؛بعد از اینکه اتاق رو ترک کردم به سمت آسانسور حرکت کردم و با عصبانیت قدم برمیداشتم،هنگامی که وارد آسانسور شدم دستم توسط شخصی مزاحم کشیده شد و محکم به دیواره آسانسور کوبیده شدم، از درد نالیدم و با خشم به چشم های فرد مزاحم خیره شدم
+خیلی دلت میخواد عقیمت کنم نه
_تو همخیلی به مادر شدن علاقه داری نه؟*جدی و کلافه
_ فکر کردی با گزارش دادنم به پدر عزیزم به جایی میرسی
+برو بمیر جئون
در جواب پوزخندی مرموز تحویلم داد و دست رو به سمت...
اتمام ویو ات
کوک دستش رو،روی قسمتی از بدن ات قرار داد (هرجاییمیتونهباشهمثبتفکرکنیم:)و فشار داد،دوباره همون احساس در سراسر بدن ات جریان پیدا کرد، کوک به کارش ادامه داد؛ دخترک دربرابر جئون کنترلش رو از دست داده بود و چشاش رو روی هم فشار داد ؛طولی نکشید که با صدای <<همکف،خوش آمدید>> ات به خودش اومد و با شدت کوک رو هل داد و با سیلی جواب لطف کوک رو داد
ویو ات
بعد از اینکه لطفش رو جبران کردم از آسانسور خارج شدم...
شرایط
comments/²⁵
like/¹⁸
۱۷.۰k
۱۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.