تنفری که تبدیل به عشق شد
(تنفری که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۴۶
ویو ا/ت : از مامانم اجازه گرفتم کاراشو کرد با بابا قرار شد بریم خونه هوسوک
میونگ هم اجازه اش و گرفته بود و اومده بود
راه خونه هوسوک و بلد نبودم برای همین زنگ زدم تا بیاد دنبالمون
چون کار داشت هیونجین رو فرستاد دنبالمون
هیونجین : *روبه همه
سلام من دستیار جناب هوسوک هستم لدفن همراهم بیاین
سوار ماشین مدل بالاش شدیم حرکت کردیم
.....
تو راه یه کم درمورد خونه هوسوک گفتم اما نگفتم اون ۴ هفته اونجا بودم
هیونجین : خب رسیدیم
اینجا خونه ی جناب هوسوک هستش
اینجا اتاقای شما هستن بقیقه اتاق ها قفل هست درشون لدفن باز نکنید چون وسایل خصوصی قربان داخلشه
ویو ا/ت : بقیه جاهارو هم معرفی کرد و شماره یکی از گوشی های موقتش رو داد به مامانم و گفت اگه کارش داشتیم بهش زنگ بزنیم
و رفت اداره
م ا/ت : اینجا مال اونه
پ ا/ت : چه خوشگلهه چه بزرگه
میونگ : ا/تت اینجا اومده بودی؟
ا/ت :اهم...اره فق یه روز
جیمین : خب اینجا مال منه *روبه یکی از اتاقا
م ا/ت : اینجا هم منو بابات بر میداریم
میونگ : اینجا هم از من
ا/ت : این اتاقی که تم سیاه و سفید داره هم مال هوسوکه
پس بقلیشم مال من
جیمین : اوکی حالا بریم جشن بگیریم
ویو ا/ت : تا آخرای شب خوش گذرونی کردیم
دیگه شرکت من یکی از مهم ترینای کره شده بود و دوباره به روال قبل برگشت و مدل ها هم زنگ میزدن و بر میگشتن هی
ولی دلم میخاس هوسوک هم باشه
ویو هوسوک :
خب تهیونگ گاهی یه کلمه میگه اما دوباره منصرف میشه
امشب شیفتم هیونجین الان اومده بود پیشم
هیونجین : قربان همه ی کارایی که گفتید رو کردم
ولی چه خانواده ی خوبی دارین
هوسوک : اوهوم
در حال صحبت بودیم که از توی لب تاب جلوم فیلم دوربین مداربسته رو دیدم
شیشه قدی در شکست و یه زن و کلی زیر دستاش ریختن تو پارکینگ اداره
ویو ا/ت : از مامانم اجازه گرفتم کاراشو کرد با بابا قرار شد بریم خونه هوسوک
میونگ هم اجازه اش و گرفته بود و اومده بود
راه خونه هوسوک و بلد نبودم برای همین زنگ زدم تا بیاد دنبالمون
چون کار داشت هیونجین رو فرستاد دنبالمون
هیونجین : *روبه همه
سلام من دستیار جناب هوسوک هستم لدفن همراهم بیاین
سوار ماشین مدل بالاش شدیم حرکت کردیم
.....
تو راه یه کم درمورد خونه هوسوک گفتم اما نگفتم اون ۴ هفته اونجا بودم
هیونجین : خب رسیدیم
اینجا خونه ی جناب هوسوک هستش
اینجا اتاقای شما هستن بقیقه اتاق ها قفل هست درشون لدفن باز نکنید چون وسایل خصوصی قربان داخلشه
ویو ا/ت : بقیه جاهارو هم معرفی کرد و شماره یکی از گوشی های موقتش رو داد به مامانم و گفت اگه کارش داشتیم بهش زنگ بزنیم
و رفت اداره
م ا/ت : اینجا مال اونه
پ ا/ت : چه خوشگلهه چه بزرگه
میونگ : ا/تت اینجا اومده بودی؟
ا/ت :اهم...اره فق یه روز
جیمین : خب اینجا مال منه *روبه یکی از اتاقا
م ا/ت : اینجا هم منو بابات بر میداریم
میونگ : اینجا هم از من
ا/ت : این اتاقی که تم سیاه و سفید داره هم مال هوسوکه
پس بقلیشم مال من
جیمین : اوکی حالا بریم جشن بگیریم
ویو ا/ت : تا آخرای شب خوش گذرونی کردیم
دیگه شرکت من یکی از مهم ترینای کره شده بود و دوباره به روال قبل برگشت و مدل ها هم زنگ میزدن و بر میگشتن هی
ولی دلم میخاس هوسوک هم باشه
ویو هوسوک :
خب تهیونگ گاهی یه کلمه میگه اما دوباره منصرف میشه
امشب شیفتم هیونجین الان اومده بود پیشم
هیونجین : قربان همه ی کارایی که گفتید رو کردم
ولی چه خانواده ی خوبی دارین
هوسوک : اوهوم
در حال صحبت بودیم که از توی لب تاب جلوم فیلم دوربین مداربسته رو دیدم
شیشه قدی در شکست و یه زن و کلی زیر دستاش ریختن تو پارکینگ اداره
- ۱۸.۸k
- ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط