نفرتی که تبدیل به عشق شد
نفرتی که تبدیل به عشق شد
P13
چجوری بهش بگم که بس کنه؟چجوری؟
(ویو ا.ت)
با سوق دادن دستش به سمت پاهام لرزه ای به تنم انداخت این کارش باعث مور مور شدن تمامی اعضای بدنم شد پوز خندی زد ...؟؟؟؟
این کار براش خنده دار بود ؟عذاب دادن من براش خنده دار بود ؟
با دستای سردش کم کم شو*رتم رو در آورد
با تکان دادن محکم یرم به سمت وب و است میخواستم بهش بفهمونم که نکنه ولی فایده نداشت با گریه و التماس بهش گفتم
خواهش میکنم......هق ..ل... لطفاً....نکن...هق ..هق نکن
_هییشششش.......
دستش رو بین دوتا پام گذاشت ......با سوختن یک طرف باسنم جیغ بلندی کشیدم .....
دستش رو در یک ثانیه جلوی دهنم گرفت شروع کردم به بلند گریه کردن
دیگه نمیتونستم ....دیگه نمیتونستم تحمل کنم
دستش رو بین پاهام تکون میداد واین باعث بی قراری بدنم میشد
با مالیدن دستش به ........( فکر کنم فهمیدید کجا دیگه😅) باعث به رعشه افتادن بدنم میشد دستم رو به سمت دستش بردم تا جلوش رو بگیرم میخواستم یه کاری کنم که آروم بشه تا ولم کنه
دستش رو گرفتم و به سمت گردنم هدایت کردم
آروم سرم رو از روی تخت بلند کردم و لبام رو روی لباش گذاشتم ...... چشماش گرد شد ولی به ثانیه نکشید که شروع به مک زدن های وحشیانه کرد
من .... من میخواستم ارومش کنم ولی با این کارم وحشی ترش کردم سرم رو عقب کشیدم که نفس بگیرم ولی دستش به روی گردم مانع این کار شد ضربه های آرومی به بازوش زدم ازم با ناراحتی جدا شد شروع به نفس نفس زدن کردم
_فکر نمیکردم آنقدر زود رام بشی (لبخند)
سرم رو به صورت سوالی کج کردم
از روم بلند شد
وقتی خودم رو دیدم ....؟!؟
لباس تنم نبود !!!!!!!! اصلا یادم نبود !!!!!
سریع ملافه رو روم کشیدم سرم رو از خجالت زیر ملافه کردم
_من که دیدمت،دیگه چرا خجالت میکشی ؟(پوزخند)
P13
چجوری بهش بگم که بس کنه؟چجوری؟
(ویو ا.ت)
با سوق دادن دستش به سمت پاهام لرزه ای به تنم انداخت این کارش باعث مور مور شدن تمامی اعضای بدنم شد پوز خندی زد ...؟؟؟؟
این کار براش خنده دار بود ؟عذاب دادن من براش خنده دار بود ؟
با دستای سردش کم کم شو*رتم رو در آورد
با تکان دادن محکم یرم به سمت وب و است میخواستم بهش بفهمونم که نکنه ولی فایده نداشت با گریه و التماس بهش گفتم
خواهش میکنم......هق ..ل... لطفاً....نکن...هق ..هق نکن
_هییشششش.......
دستش رو بین دوتا پام گذاشت ......با سوختن یک طرف باسنم جیغ بلندی کشیدم .....
دستش رو در یک ثانیه جلوی دهنم گرفت شروع کردم به بلند گریه کردن
دیگه نمیتونستم ....دیگه نمیتونستم تحمل کنم
دستش رو بین پاهام تکون میداد واین باعث بی قراری بدنم میشد
با مالیدن دستش به ........( فکر کنم فهمیدید کجا دیگه😅) باعث به رعشه افتادن بدنم میشد دستم رو به سمت دستش بردم تا جلوش رو بگیرم میخواستم یه کاری کنم که آروم بشه تا ولم کنه
دستش رو گرفتم و به سمت گردنم هدایت کردم
آروم سرم رو از روی تخت بلند کردم و لبام رو روی لباش گذاشتم ...... چشماش گرد شد ولی به ثانیه نکشید که شروع به مک زدن های وحشیانه کرد
من .... من میخواستم ارومش کنم ولی با این کارم وحشی ترش کردم سرم رو عقب کشیدم که نفس بگیرم ولی دستش به روی گردم مانع این کار شد ضربه های آرومی به بازوش زدم ازم با ناراحتی جدا شد شروع به نفس نفس زدن کردم
_فکر نمیکردم آنقدر زود رام بشی (لبخند)
سرم رو به صورت سوالی کج کردم
از روم بلند شد
وقتی خودم رو دیدم ....؟!؟
لباس تنم نبود !!!!!!!! اصلا یادم نبود !!!!!
سریع ملافه رو روم کشیدم سرم رو از خجالت زیر ملافه کردم
_من که دیدمت،دیگه چرا خجالت میکشی ؟(پوزخند)
۸.۵k
۰۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.