pt27
پارت۲۷
کوک:ا.ت اون چیه؟
ا.ت:اون؟هیچی هیچی نیست فقط یه یه یه ضبطه
کوک:یه ضبط؟!
ا.ت:اوهوم فقط یه ضبطه
کوک:اندازش بزرگ تر از یه ضبطه
ا.ت:اوهوم قدیمیه
یه خمیازه الکی کشیدم
ا.ت:اخ چقد خوابم میاد
کوک:شب بخیر
رفت بیرون
هوفف راحت شدم
خوب شد نفهمید
چشامو بستم
صبح با تکون خوردنم تو تخت اروم اروم چشان باز شد
از تخت پایین شدم
رفتم بیرون
جونگ کوک سر میز نشسته بود
لنگون لنگون از پله ها داشتم میومدم پایین
ا.ت:صبح بخیر
تا منو دید از جاش بلند شدو اومد تا کمکم کنه
ا.ت:راحت باش میتونم
کوک:اخه یه خبر میدادی میخواستی بلند شی
کمکم کرد رو صندلی بشینم
کوک:صبحانه میخوری؟
ا.ت:نه صورتمو نشستم هنوز
زور زدم بلند شدم تا برم صورتمو بشورم
کوک: میخوای کمکت کنم؟
ا.ت:نه ممنون میتونم راه برم درد نمیکنه*لبخند
لنگون رفتم صورتمو شستمو برگشتم نشستم
کوک:الان که درد نمیکنه؟
ا.ت: نه خوبه
داشتم به کاراش نگاه میکردم
داشت برام لغمه میگرفت؟
کوک:بیا بگو عا
ا.ت:داری چیکار میکنی؟
کوک:نمیبنی برات لغمه گرفتم
کشش ندادمو
سری کردم تو دهنم
ات: خوشمزست
کوک:جدا؟
ا.ت:اوهوم
ات:چیزه جونگ کوک...
کوک:کوک!
ات:چی؟
کوک:از این به بعد بهم بگو کوک
ا.ت:کوک؟قشنگه ولی میخوام کوکی صدات کنم چون همه کوک صدات میکنم من میخوام با بقیه فرق داشته باشم*لبخند
کوک:هرچی میتونی صدام کنی*لبخند
واه این چشه تا دیروز قلدر بود الان مثله عاشق پیشه هاست واهه اصلا قابله هضم نیست
عشق هم عجب چیزیه
کافیه!
ا.ت:از بحث منحرف نشیم
ا.ت: خب کوکی برنامه امروزت چیه؟
اینو پرسیدم تا طبق برنامه کوک برنامه ریزی کنم تا بتونم کارمو شروع کنم
کوک:چطور؟
ا.ت:همینجوری تو الان دوست پسره منی میخواستم بدونم کی میایی خونه چیکار میکنی
کوک:امروز میرم شرکت چون ساعت 7 با یونجون قرارداد و یه چند تا کار جزئی هست که باید انجام بدم
کوک:در کل بگم ساعت ۸ با تموم شدن قرارداد خونه ام
ات:اها خوبه *لبخند
کوک:چیزی لازم داری؟
ا.ت:نه فقط مکسو
کوک:مکس؟
ا.ت:اره میخوام اگه چیزی لازم داشتم کنارم باشه
کوک:البته
ا.ت:ممنون
پرش زمانی*
کوکی داشت میرفت
بی ارده بغلش کردمو یه بوسه کوچیک رو گونش گذاشتم
کوک:دلم برات تنگ میشه
ا.ت:منم
ا.ت:خدافظ وقتی رسیدی شرکت زنگ بزن
دستشو برام تکون داد
کوک: باشه
رفت
خب حالا چیکار کنیم
وقتشه کارمونو شروع کنیم
یه چند مین صبر کردم تا مکس کوکیو برسونه بیاد ولی خیلی دیر کرد
زنگ زدم بهش
(ا.ت:الو کجایی مکس؟
مکس:قربان رسیدید
ا.ت:چی؟
چند ثانیه گذشت
مکس:رئیسو رسوندم دارم برمیگردم
ا.ت:خوبه)
با کمک بونگی از پله ها رفتم بالا
ات:مرسی*لبخند
بونگی:خواهش میکنم
داشت میرفت که گفتم
ا.ت:چیزی خوردی؟
بونگی:اره
از قیافش مشخص بود که داره دروغ میگه پس خانم لی هم هنوز چیزی نخورده
ات:میشه برام همین الان چهارتا نودل اماده کنی؟
بونگی:بله
رفت
رفتم داخل اتاقم
پارچه رو از روی کامپیوتر برداشتم و روشنش کردم
بعد چند مین صدای در اومد
ا.ت:بیا تو
در زاز شدو مکس وارد اتاق شد
ا.ت:بلاخره اومدی
مکس:اره
ا.ت:خب بیا بشین
رو صندلی کناریم نشست
دستای جادپییمو به کار انداختم
اولین هدف بابای جی هوپ بود سردسته تمام بلاها
شروع کردم از هر طریقی تمام شماره هاشونو هک کردم با تمام سایتاو...
هیوی دستگیرم نشد تمام پیاما تماسا رو دنبال کردم اما به چیزی ختم نشد خیلی زرنگ بودن میدونستن هک میشن و از طریق پیاما و تماسا باهم در ارتباط نبودن
ات:خب بریم سراغ هدف دوم جین
مطمعنم این یکاری میکنه
اول یکی از شماره هاشو هک کردم که چشمم خورد به یه اسم اشنا
ا.ت:یونجون؟
مکس:یونجون؟
ا.ت:اون. اون یه جاسوسه
پیاما رو چک کردم
(جین:امروز با جونگ کوک قرارداد داری؟
یونجون:اره
جین:دوربینو یه جای خوب جاساز کن
یونجون:خیالت راحت
یونجون:افرادتو واسه شنبه اماده کن)
ات:شنبه؟شنبه چه خبره
مکس:شنبه رئیس هیچ برنامه مهمی نداره
ا.ت:باید به کوکی خبر بدیم
ات:مکس برو ماشینو اماده کن
مکس:ولی پات...
ا.ت:مهم نیست
مکس بدون معطلی رفت تا ماشینو اماده کنه
لباسمو پوشیدم
با عجله و مثله همیشه با لنگ زدن رفتم سمت در
مکس کمکم کرد تا تو ماشین بشینم
راه افتادیم سمت شرکت
ا.ت:امروز با یونجون قرارداد داره ولی نمیدونه داره گولش میزنه
مکس:اون قرارداد باید فعلا لغو شه
ا.ت:سریعتر
پاشو رو گاز فشار داد
رسیدیم به شرگت
از اماشین پیاده شدم وارد شدم
به سمت دفتر کوک راه افتادم بدون مقدمه وارد شدم که شگفت زده شد
کوک:ا.ت؟ اینجا چیکار میکنی
ا.ت:کوکی هرچی زود تر قراردادتو با یونجون عقب بنداز
کوک:چرا؟
ا.ت:اون یه جاسوسه از طرف جین
کوک:چی؟
کوک:شوخیت گرفته؟
ا.ت:نه من شوخی نمیکنم
کوک:یع.یعنی چی؟
ا.ت:من شماره جینو هک کردم تو پیاماشون داشتن چت نیکردن اون قرارداد یه بهونست تا بتونه یه دوربین اینجا مخفی کنه و شنبه میخوان یکاری...
کوک:ا.ت اون چیه؟
ا.ت:اون؟هیچی هیچی نیست فقط یه یه یه ضبطه
کوک:یه ضبط؟!
ا.ت:اوهوم فقط یه ضبطه
کوک:اندازش بزرگ تر از یه ضبطه
ا.ت:اوهوم قدیمیه
یه خمیازه الکی کشیدم
ا.ت:اخ چقد خوابم میاد
کوک:شب بخیر
رفت بیرون
هوفف راحت شدم
خوب شد نفهمید
چشامو بستم
صبح با تکون خوردنم تو تخت اروم اروم چشان باز شد
از تخت پایین شدم
رفتم بیرون
جونگ کوک سر میز نشسته بود
لنگون لنگون از پله ها داشتم میومدم پایین
ا.ت:صبح بخیر
تا منو دید از جاش بلند شدو اومد تا کمکم کنه
ا.ت:راحت باش میتونم
کوک:اخه یه خبر میدادی میخواستی بلند شی
کمکم کرد رو صندلی بشینم
کوک:صبحانه میخوری؟
ا.ت:نه صورتمو نشستم هنوز
زور زدم بلند شدم تا برم صورتمو بشورم
کوک: میخوای کمکت کنم؟
ا.ت:نه ممنون میتونم راه برم درد نمیکنه*لبخند
لنگون رفتم صورتمو شستمو برگشتم نشستم
کوک:الان که درد نمیکنه؟
ا.ت: نه خوبه
داشتم به کاراش نگاه میکردم
داشت برام لغمه میگرفت؟
کوک:بیا بگو عا
ا.ت:داری چیکار میکنی؟
کوک:نمیبنی برات لغمه گرفتم
کشش ندادمو
سری کردم تو دهنم
ات: خوشمزست
کوک:جدا؟
ا.ت:اوهوم
ات:چیزه جونگ کوک...
کوک:کوک!
ات:چی؟
کوک:از این به بعد بهم بگو کوک
ا.ت:کوک؟قشنگه ولی میخوام کوکی صدات کنم چون همه کوک صدات میکنم من میخوام با بقیه فرق داشته باشم*لبخند
کوک:هرچی میتونی صدام کنی*لبخند
واه این چشه تا دیروز قلدر بود الان مثله عاشق پیشه هاست واهه اصلا قابله هضم نیست
عشق هم عجب چیزیه
کافیه!
ا.ت:از بحث منحرف نشیم
ا.ت: خب کوکی برنامه امروزت چیه؟
اینو پرسیدم تا طبق برنامه کوک برنامه ریزی کنم تا بتونم کارمو شروع کنم
کوک:چطور؟
ا.ت:همینجوری تو الان دوست پسره منی میخواستم بدونم کی میایی خونه چیکار میکنی
کوک:امروز میرم شرکت چون ساعت 7 با یونجون قرارداد و یه چند تا کار جزئی هست که باید انجام بدم
کوک:در کل بگم ساعت ۸ با تموم شدن قرارداد خونه ام
ات:اها خوبه *لبخند
کوک:چیزی لازم داری؟
ا.ت:نه فقط مکسو
کوک:مکس؟
ا.ت:اره میخوام اگه چیزی لازم داشتم کنارم باشه
کوک:البته
ا.ت:ممنون
پرش زمانی*
کوکی داشت میرفت
بی ارده بغلش کردمو یه بوسه کوچیک رو گونش گذاشتم
کوک:دلم برات تنگ میشه
ا.ت:منم
ا.ت:خدافظ وقتی رسیدی شرکت زنگ بزن
دستشو برام تکون داد
کوک: باشه
رفت
خب حالا چیکار کنیم
وقتشه کارمونو شروع کنیم
یه چند مین صبر کردم تا مکس کوکیو برسونه بیاد ولی خیلی دیر کرد
زنگ زدم بهش
(ا.ت:الو کجایی مکس؟
مکس:قربان رسیدید
ا.ت:چی؟
چند ثانیه گذشت
مکس:رئیسو رسوندم دارم برمیگردم
ا.ت:خوبه)
با کمک بونگی از پله ها رفتم بالا
ات:مرسی*لبخند
بونگی:خواهش میکنم
داشت میرفت که گفتم
ا.ت:چیزی خوردی؟
بونگی:اره
از قیافش مشخص بود که داره دروغ میگه پس خانم لی هم هنوز چیزی نخورده
ات:میشه برام همین الان چهارتا نودل اماده کنی؟
بونگی:بله
رفت
رفتم داخل اتاقم
پارچه رو از روی کامپیوتر برداشتم و روشنش کردم
بعد چند مین صدای در اومد
ا.ت:بیا تو
در زاز شدو مکس وارد اتاق شد
ا.ت:بلاخره اومدی
مکس:اره
ا.ت:خب بیا بشین
رو صندلی کناریم نشست
دستای جادپییمو به کار انداختم
اولین هدف بابای جی هوپ بود سردسته تمام بلاها
شروع کردم از هر طریقی تمام شماره هاشونو هک کردم با تمام سایتاو...
هیوی دستگیرم نشد تمام پیاما تماسا رو دنبال کردم اما به چیزی ختم نشد خیلی زرنگ بودن میدونستن هک میشن و از طریق پیاما و تماسا باهم در ارتباط نبودن
ات:خب بریم سراغ هدف دوم جین
مطمعنم این یکاری میکنه
اول یکی از شماره هاشو هک کردم که چشمم خورد به یه اسم اشنا
ا.ت:یونجون؟
مکس:یونجون؟
ا.ت:اون. اون یه جاسوسه
پیاما رو چک کردم
(جین:امروز با جونگ کوک قرارداد داری؟
یونجون:اره
جین:دوربینو یه جای خوب جاساز کن
یونجون:خیالت راحت
یونجون:افرادتو واسه شنبه اماده کن)
ات:شنبه؟شنبه چه خبره
مکس:شنبه رئیس هیچ برنامه مهمی نداره
ا.ت:باید به کوکی خبر بدیم
ات:مکس برو ماشینو اماده کن
مکس:ولی پات...
ا.ت:مهم نیست
مکس بدون معطلی رفت تا ماشینو اماده کنه
لباسمو پوشیدم
با عجله و مثله همیشه با لنگ زدن رفتم سمت در
مکس کمکم کرد تا تو ماشین بشینم
راه افتادیم سمت شرکت
ا.ت:امروز با یونجون قرارداد داره ولی نمیدونه داره گولش میزنه
مکس:اون قرارداد باید فعلا لغو شه
ا.ت:سریعتر
پاشو رو گاز فشار داد
رسیدیم به شرگت
از اماشین پیاده شدم وارد شدم
به سمت دفتر کوک راه افتادم بدون مقدمه وارد شدم که شگفت زده شد
کوک:ا.ت؟ اینجا چیکار میکنی
ا.ت:کوکی هرچی زود تر قراردادتو با یونجون عقب بنداز
کوک:چرا؟
ا.ت:اون یه جاسوسه از طرف جین
کوک:چی؟
کوک:شوخیت گرفته؟
ا.ت:نه من شوخی نمیکنم
کوک:یع.یعنی چی؟
ا.ت:من شماره جینو هک کردم تو پیاماشون داشتن چت نیکردن اون قرارداد یه بهونست تا بتونه یه دوربین اینجا مخفی کنه و شنبه میخوان یکاری...
۱۲۴.۶k
۰۶ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.