ویو جنا

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?
𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱
𝗣𝗮𝗿𝘁:۶۴

[ویو جنا]

دقیقا مثل اون مرده..
__فلش بک_
_همچی درست مبشه فسقلی اروم باش‌...

خودم میخواستم ازش جدا کنم.
میخواستم برم بغل مامانم..
برم پیش بابامم..


ولی دستی که دورم بود نمیزاشت.

جیغ بلندی کشیدم..
جنا: میخوام برم ولم کن.مامانم و میخوام..

دستشو رو دهنم گذاشت و دوباره صداش کنار گوشم پیچید.

_: سر جات بمون تکون نخور..

گوش دادم
چون تکون نخوردم از جام
فقط به اون دوتا جسد خونی نگاه میکردم.
وقتی حرکتی ازم ندید
بوسه محکمی کنار گوشم گزاشت.
و همراه با خودش تو بغلش بلندم کرد.
_

با صدایه بلند ی چشمام و باز کردم.
لعنتی سرم درد میکرد.
هنوز هوا تاریک بود.
و صدایه رعد برق بود که بیدارم کرده بود

اروم بلند شدم.
که جونگکوک در حالی کامل به مبل تکیه داده بود.
و سرش و عقب فرستاده بود و دیدم.

پس الیا؟

همینکه سرشو صاف کرد من و دید.
همیشه وقتی پیشم بود تنها بودیم.
اخم نداشت
یا اگه هم داشت با عصبانیت نگام نمیکرد.

کوک: بگیر بخواب هنوز صبح نشده.

از صداش خستگی ،گلافگی ،و عصبانیت که هنوز خاموش نشده بود میبارید.

جنا: خوابم نمیاد...

دلم میخواست راحب الیا بپرسم.
ولی جرعتش و نداشتم.
به جز صدایه بارون که سکوت و میشکست کل اتاق ساکت بود.

کوک: تو همونی نه!؟

یکم نگاش کردم.
من کیم!؟
وقتی حرکتی ازم ندید گفت:
_پارک جنا..تنها بچه اخانواده پارک.

الان یعنی همچیو فهمیده!؟
از کجا!؟

کوک:اخرین باری که دیدمت یه بچه ۶ساله بودی که تو ماشین خواب بود.

چی؟ ماشین؟

کوک: و بعد گمت کردم.

یعنی میخواسته منم بکشه!؟

کوک: ...الان الیا رو هم گم کردم...

جنا: هی..چ خبری ازش نشد؟

حرف زدنش بر عکس ظاهر و صداش اروم بود.

کوک: تقریباا...دارم سعیم و میکنم....تو من و یادته!؟

چرا هعی داشت اون موقعه رو به یادم میبرد.

[ ویو جونگکوک]

داخل ماشین بودم که صدایه مبایلم امد.
شماره نا شناسی که قبلانم بهم زنگ زده بود.
ولی صدایی که صحبت میکرد با دستگاه تغییر داده شده بود.

تماس و وصلش کردم.

منتظر موندم حرف بزنه.
که شروع کرد
_چقدر داغون پسر..میدونستم دزدیدن این دختر به چه روزت میندازه

و بعد شروع کرد خندیدن
مشتم دور فرمون سفت شد.

_:۱۲ سال پیشم همین اتفاق افتاد.چقدر سرش با داداشیت دعوا کردی..بزار ببینم هنوزم قهرید ؟؟

چییزی نگفتم .

_:..ولی بازم چرخ این روزگار به نفع تو پیش رفت...میبینی؟
کوگ: منظورت چیه؟
_: عه وااا...نفهمیدی هنوز؟...خب بزار برات بگم..پارک جنا..دختری که عقدش کردی و الان زنته..همون دختر بچه اییه که گمش کردی نیست؟!

جنا!؟
اسمش فامییلیش
همچیش و میدونستم.
ولی چرا وقتی دیدمش توجعه نکردم.
چون نمیدونستم.
من فکر میکردم که اون بچه مرده.
قطعا یه مرده نمیتونست بزرگ بشه..
دیدگاه ها (۴)

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۶۵[ویو جونگکوک]_:هنگ کردی نه؟ت...

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۶۶[ویو جنا]....اروم بود.الان ی...

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۶۳[ویو جنا]اره بعدا میگه که ال...

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۶۲[ویو جونگکوک]به جنا که یکم ت...

پشیمونی..پارت. ۲۱ویو همچنان نویسنده..جنا: خب..بپرسجیمین: اول...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط