فرشتگان مرگ part:21
Part:21
"ویو راوی"
جونگکوک یکی یکی پله هارو طی کرد و در پشت سرش بسته شد
رمز یکی از اتاق های اونجا رو زد،بازش کرد و با بدن بیجون ات مواجه شد
آروم سمتش حرکت کرد موهای توی صورتشو زد کنار
وگفت
.نمیخوای بیدار شی؟*آروم و بم
ات هنوز بیهوش بود سوجون به کوک گفته بود سمت قلبش شلیک نکنه اما جونگکوک دقیقا اینکارو کرده بود
کنارش خوابید و بغلش کرد
سرشو توی گردنش برد و نفس عمیقی کشید
ات. جو..نگ..کوک*آروم
کوک. بهش نگاه کردم خوبی؟
ات تیشرتِ جونگکوکو توی دستش مچاله کرد و با صدای آرومی گفت
تنهام نزار*با صدای گرفته و بغض
"ویو اکوما"
تهیونگ. باز کن درو اکوما*عربده
اکوما. بهت گفتم نمیخورم میفهمی؟*داد و گریه
تهیونگ. اگه اومدم تو مطمعن باش می...
اکوما. چرا ات رو گشت هااان*داد و گریه
تهیونگ. درو باز کن باهم حرف میزنیم باشه؟
اکوما. میخوای منم بکشی نه؟* صداش گرفته
تهیونگ. اکوما من قرار نیست تو رو بکشم بیا درو باز کن
اکوما. با بیحالی به سمت در رفتم و قفلشو باز کردم
تهیونگ. بلافاصله وارد اتاق شدم
اکوما. چه مرگته*زنیکه اشغال همه آرزو شونه حتی تهیونگ بکشتشون خداا*
تهیونگ. اکوما اگه غذا تو بخوری قول میدم اتو پیدا کنم و ببرمت پیشش
اکوما. دورغ نگو*داد
تهیونگ. اکوما رنگت پریده
اکوما. به درک
تهیونگ. ات زندس بخور تا ببرمت پیشش
اکوما. چی؟...
ات زندست گیلیگیلی
تهیونگ#جونگکوک#جیمین#یونگی#نامجون#جین#جیهوپ#bts#نفر_بعدی_در_کار_نیست
"ویو راوی"
جونگکوک یکی یکی پله هارو طی کرد و در پشت سرش بسته شد
رمز یکی از اتاق های اونجا رو زد،بازش کرد و با بدن بیجون ات مواجه شد
آروم سمتش حرکت کرد موهای توی صورتشو زد کنار
وگفت
.نمیخوای بیدار شی؟*آروم و بم
ات هنوز بیهوش بود سوجون به کوک گفته بود سمت قلبش شلیک نکنه اما جونگکوک دقیقا اینکارو کرده بود
کنارش خوابید و بغلش کرد
سرشو توی گردنش برد و نفس عمیقی کشید
ات. جو..نگ..کوک*آروم
کوک. بهش نگاه کردم خوبی؟
ات تیشرتِ جونگکوکو توی دستش مچاله کرد و با صدای آرومی گفت
تنهام نزار*با صدای گرفته و بغض
"ویو اکوما"
تهیونگ. باز کن درو اکوما*عربده
اکوما. بهت گفتم نمیخورم میفهمی؟*داد و گریه
تهیونگ. اگه اومدم تو مطمعن باش می...
اکوما. چرا ات رو گشت هااان*داد و گریه
تهیونگ. درو باز کن باهم حرف میزنیم باشه؟
اکوما. میخوای منم بکشی نه؟* صداش گرفته
تهیونگ. اکوما من قرار نیست تو رو بکشم بیا درو باز کن
اکوما. با بیحالی به سمت در رفتم و قفلشو باز کردم
تهیونگ. بلافاصله وارد اتاق شدم
اکوما. چه مرگته*زنیکه اشغال همه آرزو شونه حتی تهیونگ بکشتشون خداا*
تهیونگ. اکوما اگه غذا تو بخوری قول میدم اتو پیدا کنم و ببرمت پیشش
اکوما. دورغ نگو*داد
تهیونگ. اکوما رنگت پریده
اکوما. به درک
تهیونگ. ات زندس بخور تا ببرمت پیشش
اکوما. چی؟...
ات زندست گیلیگیلی
تهیونگ#جونگکوک#جیمین#یونگی#نامجون#جین#جیهوپ#bts#نفر_بعدی_در_کار_نیست
۱۳.۱k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.