پارت ۱۴۱ Blood moon
پارت ۱۴۱ Blood moon
کیانا ادم خوبی بود نمیدونستم چرا دارم باهاش اینجوری رفتار میکنم
درسته من از جونگکوک ضربه بدی خورده بودم
ولی کیانا این وسط چه گناهی داشت
با ترس برگشتم طرف سوجین و گفتم
ا/ت:کوفت سکته کرم
نیشش باز شدو گفت
سوجین:خوب سه ساعته دارم صدات میکنم جواب نمیدی
چپ چپی نگاش کردم که با خنده صورتمو بوسید و گفت
سوجین: قربون اون چشات برم عزیزم
با حرص گفتم
ا/ت:سوجیننننننننننننن ببند
سوجین:چشم
رفتم کنار جیمین نشستم تنها جای خالی کنار اون بود
سرشو کنار گوشم اوردم و گفت
جیمین:هنوز با این رفیق ما اشتی نکردی؟
ا/ت:نه
جیمین:چرا؟
با نگاه غمگین برگشتم طرفش و گفتم
ا/ت:واقعا نمیدونی چرا؟
سرشو تکون داد و گفت
جیمین:میدونم ولی جونگکوک رفتار اون روزش دست خودش نبود بهت حق میدم ا/ت
جیمی:بایدم شاکی باشی ولی خب به جونگکوکم حق بده
اشکی که از چشمم اومد پایین سری با دست پاک کردم و همونطور که صدام پایین بود با بغض گفتم
ا/ت:ولی این حق من نبود که به خاطر اینکه دوستمو تو خیابون دیدم اینجوری کتک بخورم
دستمو گرفت و گفت
جیمین:میدونم ولی ازت خواهش میکنم کاری نکن که هم واسه خودت بد بشه هم جونگکوک
جیمین:اون مرد خیلی مغروریه هیچ وقت حاظر نیست غرورش و بشکنه
ا/ت:اگه اون حاظر نیس من باید غرورمو بشکنم
جیمین:منظورم این نبود بهش فرصت بده...به خودت فرصت بده اینقدر به خودتون سخت نگیرید...
کیانا ادم خوبی بود نمیدونستم چرا دارم باهاش اینجوری رفتار میکنم
درسته من از جونگکوک ضربه بدی خورده بودم
ولی کیانا این وسط چه گناهی داشت
با ترس برگشتم طرف سوجین و گفتم
ا/ت:کوفت سکته کرم
نیشش باز شدو گفت
سوجین:خوب سه ساعته دارم صدات میکنم جواب نمیدی
چپ چپی نگاش کردم که با خنده صورتمو بوسید و گفت
سوجین: قربون اون چشات برم عزیزم
با حرص گفتم
ا/ت:سوجیننننننننننننن ببند
سوجین:چشم
رفتم کنار جیمین نشستم تنها جای خالی کنار اون بود
سرشو کنار گوشم اوردم و گفت
جیمین:هنوز با این رفیق ما اشتی نکردی؟
ا/ت:نه
جیمین:چرا؟
با نگاه غمگین برگشتم طرفش و گفتم
ا/ت:واقعا نمیدونی چرا؟
سرشو تکون داد و گفت
جیمین:میدونم ولی جونگکوک رفتار اون روزش دست خودش نبود بهت حق میدم ا/ت
جیمی:بایدم شاکی باشی ولی خب به جونگکوکم حق بده
اشکی که از چشمم اومد پایین سری با دست پاک کردم و همونطور که صدام پایین بود با بغض گفتم
ا/ت:ولی این حق من نبود که به خاطر اینکه دوستمو تو خیابون دیدم اینجوری کتک بخورم
دستمو گرفت و گفت
جیمین:میدونم ولی ازت خواهش میکنم کاری نکن که هم واسه خودت بد بشه هم جونگکوک
جیمین:اون مرد خیلی مغروریه هیچ وقت حاظر نیست غرورش و بشکنه
ا/ت:اگه اون حاظر نیس من باید غرورمو بشکنم
جیمین:منظورم این نبود بهش فرصت بده...به خودت فرصت بده اینقدر به خودتون سخت نگیرید...
۵.۴k
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.