عشق ابدی♥ آخرp25
_بریم؟
=شما که تازه امدین
_مادر جان من حالم زیاد خوب نیست
+باشه عشقم بریم
بلند شدن با همه خدافظی کردن که رسید به پسر عموی ات
+اصلا دوس ندارم که دوباره ببینمت لارا هروقت با خودت اینم میاری بهم خبر بده تا نیام داشت میرفت که پسر عموش دستشو گرفت
/ات میتونیم دوباره شروع کنیم؟(بغض)
+مگه کوری من شوهر بچه دارم خیلی هم دوسشون دارم
/یعنی شما عاشق هم هستن؟
+اره خیلی هم دوسش دارم
جیمین دست ات رو محکم گرفت کشوند تو ماشین
+اییی درد داره دستم
_ات توضیح؟
+بابا چی چیو توضیح بدم اون منو دوس داشت من نداشتم
_بعدم قرار میزاشتین!
+خب به اجبار بود(بغض)
_ات واقعا که ازت انتظار نداشتم
+جیمین(گریه)
_چیشد؟ خوبی؟(نگران)
+دلم درد داره منوببر بیمارستان ایییی اخخ(گریه بلند)
_باشه باشه تحمل کن الان میرسیم
بعد15مین رسیدن بیمارستان جیمین ات رو براید استایل بغل کرد
_دکتر دکتررر(داد)
#بله آقا چخبرتونه
_همسرم بارداره از درد بیهوش شد(تند تند)
#لطفا آروم باشین دکتر یه تخت اورد بعد ات روش گذاشت برد داخل یه اتاق بهش سروم وصل کرد
بعد45مین
#همراه خانم پارک ات؟
_بـ بـ بله؟
#اهاشمایید همسرتون بهوش امدن ولی باید چند نکات رو رعایت کنین تا حال بچه هم مادر خوب باشه
_نکات؟ چه نکاتی؟
#حال ایشون بر اثر ناراحتی و استرس اینطوری شده چون ماه های آخرشه باید مراقب باشین هیچ گونه استرس ترس دلشوره ای نداشته باشن
_چـ چـ چشم
#حالا هم میتونین برین پیششون
_ممنون
جیمین رفت تو دید ات به سروم دستش زل زده
_ا ا ات؟
+جیمین.. بخدا همه چیو توضیح میدم من اون فق... که جیمین امد ات رو بغل کرد
_ولش کن فقط میدونم که الان عاشق منی
+(درحال عر زدن)
_چیشد دوباره درد داری
+نه بابا فقط خیلی صحنه رمانتیکی شد😭
_ای بابا خب من برم کارای ترخیصتو انجام بدم بیام
+باشه
جیمین رفت بعد45مین امد
+یاااا کجا بودی میدونی یک ساعته نیستی
_خب باید داروهاتو هم میگرفتم بلند شو لباستو عوض کن بریم
+باشه ات بلند شد لباسشو عوض کرد رفتن سوار ماشین شدن رفتن خونه بعد25مین رسیدن و لز ماشین پیاده شدن رفتن داخل خونه
+بریم بخوابیم؟
_بریم جیمین ات رو براید استایل بغل کرد برد بالا تو اتاق
+یااا من باردارماا
_چقدر تو منحرفی دکتر گفت زیاد خودتو خسته نکنی
+اهااااا
پرش زمانی به1سال بعد
+دخترم بگو مامان
☆بابا(دخترشونه)
+میگم بگو مامان
☆بابا
+جیمیننننن(داد)
_بله بله عشقم
+چرا انقدر با بچه بازی میکنی (عصبی)
_چرا نکنم؟
+نمیبینی میگم بگو مامان میگه بابا
_اخه من فدای دخترم بشم بگو بابا
☆مامان
+چـ چـ چـی(ذوق مرگ)
ات بچه رو بغل کرد چرخوند رو هوا
_یاااا تو بارداری مواظب باش
+یادم ننداز که باهام چیکار کردی
☆مامان بابا
_+اخخخ فدات شم
گایز ادامش تو کامنت هست جا نشد اینجا
=شما که تازه امدین
_مادر جان من حالم زیاد خوب نیست
+باشه عشقم بریم
بلند شدن با همه خدافظی کردن که رسید به پسر عموی ات
+اصلا دوس ندارم که دوباره ببینمت لارا هروقت با خودت اینم میاری بهم خبر بده تا نیام داشت میرفت که پسر عموش دستشو گرفت
/ات میتونیم دوباره شروع کنیم؟(بغض)
+مگه کوری من شوهر بچه دارم خیلی هم دوسشون دارم
/یعنی شما عاشق هم هستن؟
+اره خیلی هم دوسش دارم
جیمین دست ات رو محکم گرفت کشوند تو ماشین
+اییی درد داره دستم
_ات توضیح؟
+بابا چی چیو توضیح بدم اون منو دوس داشت من نداشتم
_بعدم قرار میزاشتین!
+خب به اجبار بود(بغض)
_ات واقعا که ازت انتظار نداشتم
+جیمین(گریه)
_چیشد؟ خوبی؟(نگران)
+دلم درد داره منوببر بیمارستان ایییی اخخ(گریه بلند)
_باشه باشه تحمل کن الان میرسیم
بعد15مین رسیدن بیمارستان جیمین ات رو براید استایل بغل کرد
_دکتر دکتررر(داد)
#بله آقا چخبرتونه
_همسرم بارداره از درد بیهوش شد(تند تند)
#لطفا آروم باشین دکتر یه تخت اورد بعد ات روش گذاشت برد داخل یه اتاق بهش سروم وصل کرد
بعد45مین
#همراه خانم پارک ات؟
_بـ بـ بله؟
#اهاشمایید همسرتون بهوش امدن ولی باید چند نکات رو رعایت کنین تا حال بچه هم مادر خوب باشه
_نکات؟ چه نکاتی؟
#حال ایشون بر اثر ناراحتی و استرس اینطوری شده چون ماه های آخرشه باید مراقب باشین هیچ گونه استرس ترس دلشوره ای نداشته باشن
_چـ چـ چشم
#حالا هم میتونین برین پیششون
_ممنون
جیمین رفت تو دید ات به سروم دستش زل زده
_ا ا ات؟
+جیمین.. بخدا همه چیو توضیح میدم من اون فق... که جیمین امد ات رو بغل کرد
_ولش کن فقط میدونم که الان عاشق منی
+(درحال عر زدن)
_چیشد دوباره درد داری
+نه بابا فقط خیلی صحنه رمانتیکی شد😭
_ای بابا خب من برم کارای ترخیصتو انجام بدم بیام
+باشه
جیمین رفت بعد45مین امد
+یاااا کجا بودی میدونی یک ساعته نیستی
_خب باید داروهاتو هم میگرفتم بلند شو لباستو عوض کن بریم
+باشه ات بلند شد لباسشو عوض کرد رفتن سوار ماشین شدن رفتن خونه بعد25مین رسیدن و لز ماشین پیاده شدن رفتن داخل خونه
+بریم بخوابیم؟
_بریم جیمین ات رو براید استایل بغل کرد برد بالا تو اتاق
+یااا من باردارماا
_چقدر تو منحرفی دکتر گفت زیاد خودتو خسته نکنی
+اهااااا
پرش زمانی به1سال بعد
+دخترم بگو مامان
☆بابا(دخترشونه)
+میگم بگو مامان
☆بابا
+جیمیننننن(داد)
_بله بله عشقم
+چرا انقدر با بچه بازی میکنی (عصبی)
_چرا نکنم؟
+نمیبینی میگم بگو مامان میگه بابا
_اخه من فدای دخترم بشم بگو بابا
☆مامان
+چـ چـ چـی(ذوق مرگ)
ات بچه رو بغل کرد چرخوند رو هوا
_یاااا تو بارداری مواظب باش
+یادم ننداز که باهام چیکار کردی
☆مامان بابا
_+اخخخ فدات شم
گایز ادامش تو کامنت هست جا نشد اینجا
۱۹.۲k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.