p14
تهیون:آماده میشم..شمام آماده بشین پارتی میریم
جونگ سو:اووو پارتی واسه چی؟
تهیون:کلاب**** هستش(اسم کلاب)
جک:باشه میای دنبالمون
تهیون:خیر..تنبلا خودتون میاین من جی هی رو بر میدارم
جک:اوووو با جی هی؟
تهیون:آره
جونگ سو:باشه داداش ما مزاحمت نمیشیم زود آماده کردم دختره رو معطل نزار
جک:خدافظ..
گوشیو قطع کردم بلوز شلوار اسپرت سیاه پوشیدم و به سالن رفتم
پ.ت:کجا؟
تهیون:کلاب
پ.ت:آه از دست تو..برو
سوار ماشین شدم و به سمت خونه جی هی حرکت کردم بعد نیم ساعت رسیدم از ماشین پیاده شدم و به جی هی پیام دادم که دم درم جلوی در رفتم و لبمو غنچه ای کردم و چشمامو بستم وقتی فهمیدم صدای در اومد کمی لای چشمامو باز کردم که یه مرد جلوم ظاهر شد از ترس چند قدم عقب رفتم جی هی بهم نگاه میکرد و میخندید
تهیون:ای..این کیه؟
+تهیون..این بابامه
تهیون:باباته؟عا...سلام
کمی به جلو خم شدم و ادای احترام گذاشتم
پ.ج:سلام
تهیون:من تهیون هستم و...
+دوست پسر من
تعیون:عا آره
پ.ج:آها...باشه برین مواظب دخترم باشیا
تهیون:چ..چشم
دست جی هی رو گرفتم و سوار ماشین کردمش و خودمم سوار ماشین شدم
تهیون:یااا حداقل یه خبر میدادی که باباتم میاد
+خوب خودش اومد
تهیون:ام
تا خواستم حرف بزنم لپم و بوسید
+خیلی کیوت شده بودی توی اون حالت
تهیون:ولی من باهات قهرم
+چرا؟
تهیون:بوسم نکردی
+یااا تهیونا بوست کردم
تهیون:نکردی
بازم لپمو بوسید
تهیون:بازم نکردی
+اکه منظورت یه جای دیگست بدون که اصلا بوست نمیکنم
تهیون:پس اون عمم بود منو میبوسید؟
+آره
تهیون:یااااا اذیتم نکن
+باشه...
(رسیدیم و از ماشین پیاده شدیم که با ما جیمین و دوستاشم پیاده شدن)
بوکو هم باهاشون بود جک و جونگ سو داخل کلاب بودن
+سلام بوکو
بککو:سلام...دیکه زنگ میزنم جواب نمیدی؟
+عاممم گوشیم..توی کیفم بود روی بی صداست
بوکو:اوکی..بیا بریم
یه نگاه به جیمین کردم که خودشم بهم نگاه میکرد بعد صورتشو برگردوند و رفت داخل ماهم رفتیم داخل صدای بلند موسیقی و بدی الکل داخل دیسکو میپیچید که کمی سردرد میگرفتم روی مبل های بزرگ نشستیم روی میز ویسکی و لیوان داشت خودم ریختم و خوردم
تهیون:بیب زود شروع نکردی؟
+اوهوم...خیلی خوشمزست
تهیون:نوش جونت بخور
بوکو اومد کنارمون و باهاش جیمین و دوستاش اومدن
سانمی:اووو جی هیا مارو رود فراموش کردی
+ابن چه حرفیه
فلیکس اومد و کنارم نشست
فلیکس:عاممم خوبی؟
+ممنون...تو خوبی
فلیکس:اوهوم..
جیسو:عااا فلیکس؟
فلیکس:جیسو؟
جیسو:واییی پسر خیلی وقته ندیدمت
فلیکس:منممممم
همدیگه رو بقل کردن و بعد روبه ما
فلیکس:ایشون جیسو هستن دوست بچگیم
بوکو:عالی
جیسو:خوب بیا بریم خوش بگذرونیم
فلیکس:باشه...فعلا بچه ها
بوکو:خوب بریزین بخوریم
+برای منم بریز
جک:اوو جی هیا چقدر زود
تهیون:چاگی ببین تا چقدر میتونی بخور شاید واست ضرر داشته باشه
+من میتونم بخورم انقدر گیر نده
تهیون:واقعا؟
+اوهوم
تهیون:باشه
به تهیون نگاه کردم که یهو لبامو بوسید
تهیون:بخور بیب
+دیونه(خنده)
روبروم که جیمین نگام میکرد و پاشد رفت روی میز نشست
+من برم الان میام
تهیون:باشه
آروم آروم رفتم روی صندلی ای که کنار جیمین بود نشستم
+یه ویسکی لطفا
نوشیدنی دو دیقه نکشید آماده شد در حالی که به روبروم نگاه میکردم حرف میزدم
+میای خونمون
نگاهشو ر خودم حس میکردم
_واسه چی؟
+مامانم گفت وگرنه من از خدام بود که تو خونمون نبینمت
_اوهوم...باشه...می..
جیمین میخواست حرف بزنه ولی
دستای تهیون دور کمرم حلقه شد و سرشو داخل گردنم برد
تهیون:چاگی بیا بریم برقصیم
+اوک...
رفتیم جلو باهم میرقصیدیم
جونگ سو:اووو پارتی واسه چی؟
تهیون:کلاب**** هستش(اسم کلاب)
جک:باشه میای دنبالمون
تهیون:خیر..تنبلا خودتون میاین من جی هی رو بر میدارم
جک:اوووو با جی هی؟
تهیون:آره
جونگ سو:باشه داداش ما مزاحمت نمیشیم زود آماده کردم دختره رو معطل نزار
جک:خدافظ..
گوشیو قطع کردم بلوز شلوار اسپرت سیاه پوشیدم و به سالن رفتم
پ.ت:کجا؟
تهیون:کلاب
پ.ت:آه از دست تو..برو
سوار ماشین شدم و به سمت خونه جی هی حرکت کردم بعد نیم ساعت رسیدم از ماشین پیاده شدم و به جی هی پیام دادم که دم درم جلوی در رفتم و لبمو غنچه ای کردم و چشمامو بستم وقتی فهمیدم صدای در اومد کمی لای چشمامو باز کردم که یه مرد جلوم ظاهر شد از ترس چند قدم عقب رفتم جی هی بهم نگاه میکرد و میخندید
تهیون:ای..این کیه؟
+تهیون..این بابامه
تهیون:باباته؟عا...سلام
کمی به جلو خم شدم و ادای احترام گذاشتم
پ.ج:سلام
تهیون:من تهیون هستم و...
+دوست پسر من
تعیون:عا آره
پ.ج:آها...باشه برین مواظب دخترم باشیا
تهیون:چ..چشم
دست جی هی رو گرفتم و سوار ماشین کردمش و خودمم سوار ماشین شدم
تهیون:یااا حداقل یه خبر میدادی که باباتم میاد
+خوب خودش اومد
تهیون:ام
تا خواستم حرف بزنم لپم و بوسید
+خیلی کیوت شده بودی توی اون حالت
تهیون:ولی من باهات قهرم
+چرا؟
تهیون:بوسم نکردی
+یااا تهیونا بوست کردم
تهیون:نکردی
بازم لپمو بوسید
تهیون:بازم نکردی
+اکه منظورت یه جای دیگست بدون که اصلا بوست نمیکنم
تهیون:پس اون عمم بود منو میبوسید؟
+آره
تهیون:یااااا اذیتم نکن
+باشه...
(رسیدیم و از ماشین پیاده شدیم که با ما جیمین و دوستاشم پیاده شدن)
بوکو هم باهاشون بود جک و جونگ سو داخل کلاب بودن
+سلام بوکو
بککو:سلام...دیکه زنگ میزنم جواب نمیدی؟
+عاممم گوشیم..توی کیفم بود روی بی صداست
بوکو:اوکی..بیا بریم
یه نگاه به جیمین کردم که خودشم بهم نگاه میکرد بعد صورتشو برگردوند و رفت داخل ماهم رفتیم داخل صدای بلند موسیقی و بدی الکل داخل دیسکو میپیچید که کمی سردرد میگرفتم روی مبل های بزرگ نشستیم روی میز ویسکی و لیوان داشت خودم ریختم و خوردم
تهیون:بیب زود شروع نکردی؟
+اوهوم...خیلی خوشمزست
تهیون:نوش جونت بخور
بوکو اومد کنارمون و باهاش جیمین و دوستاش اومدن
سانمی:اووو جی هیا مارو رود فراموش کردی
+ابن چه حرفیه
فلیکس اومد و کنارم نشست
فلیکس:عاممم خوبی؟
+ممنون...تو خوبی
فلیکس:اوهوم..
جیسو:عااا فلیکس؟
فلیکس:جیسو؟
جیسو:واییی پسر خیلی وقته ندیدمت
فلیکس:منممممم
همدیگه رو بقل کردن و بعد روبه ما
فلیکس:ایشون جیسو هستن دوست بچگیم
بوکو:عالی
جیسو:خوب بیا بریم خوش بگذرونیم
فلیکس:باشه...فعلا بچه ها
بوکو:خوب بریزین بخوریم
+برای منم بریز
جک:اوو جی هیا چقدر زود
تهیون:چاگی ببین تا چقدر میتونی بخور شاید واست ضرر داشته باشه
+من میتونم بخورم انقدر گیر نده
تهیون:واقعا؟
+اوهوم
تهیون:باشه
به تهیون نگاه کردم که یهو لبامو بوسید
تهیون:بخور بیب
+دیونه(خنده)
روبروم که جیمین نگام میکرد و پاشد رفت روی میز نشست
+من برم الان میام
تهیون:باشه
آروم آروم رفتم روی صندلی ای که کنار جیمین بود نشستم
+یه ویسکی لطفا
نوشیدنی دو دیقه نکشید آماده شد در حالی که به روبروم نگاه میکردم حرف میزدم
+میای خونمون
نگاهشو ر خودم حس میکردم
_واسه چی؟
+مامانم گفت وگرنه من از خدام بود که تو خونمون نبینمت
_اوهوم...باشه...می..
جیمین میخواست حرف بزنه ولی
دستای تهیون دور کمرم حلقه شد و سرشو داخل گردنم برد
تهیون:چاگی بیا بریم برقصیم
+اوک...
رفتیم جلو باهم میرقصیدیم
۱۴.۵k
۱۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.