پارت ۳
پارت ۳
هانا و تهیونگ پیاده شدن
تهیونگ ویو
وقتی هانا رو ت کافه دیدم محو زیبایششدم خیلی خوشگل بود ولی بعدش که تو خونه اون مرده دیدم تصمیم گرفتم بیارم خونم
هانا ویو
پسرههه خیلی خوشتیپ بود یک چیز دیگه بوددد باید فرار کنم وقتی پیاده شدممم خونه نبودددد عمارت بود قصر بود خبلی بزرگ بود
با هم رفتیم تو همه جا خدمتکار بود
رفتیم تو که
تهیونگ : اجوما
اجوما : بله پسرم
تهیون گ: اتاقش رو نشون بده
اجوما : چشم
اجوما : بیا دخترم
دنبالشرفت
حاللل ندارمممم خلاصههه اتاقش رو نشون داد گمشد رفت تو اتاق
هانا : اجوما میشه یک سوال بپرسم
اجوما : بله دخترم
هانا : اسم این چیه
اجوما : این کیه
هانا : همین پسره
اجوما : بهت نگفته
هانا : نه
اجوما : کیم تهیونگ
هانا : اها .... اجوما کار این پسره چیه
اجوما : مافیاس
اجوما رفت
هانا : همین جوری به اتاق نگاه می کردم که یهو یکی زنگ زد جک بود
هانا : جک
جک : سلام بیب
هان ا: جک
جک : جانم
هانا : من
جک : ت چی
هان ا: بابام من رو قمار کرد به یک نفر
جک : چی یعنی چی
هان ا: جک من خیلی می ترسمم این مافیاسسسسی
جک : اصلااا نترس ببین ادرس بده میام
هانا : کجا میاییی اینجااا پر از بادیگاردههه
جک : منم بادیگارد دارممم مخفیانه میامم با هم فرار میکنیم
هانا : امشب نه بزار اعتماد کنه فردا بیا
جک : باش پس منتظرم باس
جک ویو
چقدر این دختره خنگه نمی دونه قراره از دست مافیا فرار کنه دست مافیای دیگه بیوفته 😂😂😂
هانا ویو
ت اتاق بودم که یهو اجوما امد
اجونا : ارباب کارت داره
هانا بلند شد رفت پیشش
نشسته بود تو حال
هانا : چیکارم داشتی
تهیونگ : گوشیت رو بده
هانا : چی
تهیونگ : دوبار نمیگم
هانا : چرا باید بدممم
تهیونگ : میدی یا بگیرم
هانا : نیاوردم موند خونه
تهیونگ : ولی بادیگارد میگفت اوردی
هانا : چقدر بادیگاردات فضولن
تهیونگ : از قانون چهارم سرپیچی کردی
هانا : نمیدممممم
تهیونگ بلند شد
تهیونگ : نمیدی ( با جدیت
هانا : بگیررر
هانا داد
تهیونگ نشست رو مبل و داشت نگاه می کرد
کهههه شمارههه جک رو نشون داد
تهیونگ : مای لاو کیه
ات : دوستمه
تهیونگ : دوسته ؟
هانا : اره
هانا و تهیونگ پیاده شدن
تهیونگ ویو
وقتی هانا رو ت کافه دیدم محو زیبایششدم خیلی خوشگل بود ولی بعدش که تو خونه اون مرده دیدم تصمیم گرفتم بیارم خونم
هانا ویو
پسرههه خیلی خوشتیپ بود یک چیز دیگه بوددد باید فرار کنم وقتی پیاده شدممم خونه نبودددد عمارت بود قصر بود خبلی بزرگ بود
با هم رفتیم تو همه جا خدمتکار بود
رفتیم تو که
تهیونگ : اجوما
اجوما : بله پسرم
تهیون گ: اتاقش رو نشون بده
اجوما : چشم
اجوما : بیا دخترم
دنبالشرفت
حاللل ندارمممم خلاصههه اتاقش رو نشون داد گمشد رفت تو اتاق
هانا : اجوما میشه یک سوال بپرسم
اجوما : بله دخترم
هانا : اسم این چیه
اجوما : این کیه
هانا : همین پسره
اجوما : بهت نگفته
هانا : نه
اجوما : کیم تهیونگ
هانا : اها .... اجوما کار این پسره چیه
اجوما : مافیاس
اجوما رفت
هانا : همین جوری به اتاق نگاه می کردم که یهو یکی زنگ زد جک بود
هانا : جک
جک : سلام بیب
هان ا: جک
جک : جانم
هانا : من
جک : ت چی
هان ا: بابام من رو قمار کرد به یک نفر
جک : چی یعنی چی
هان ا: جک من خیلی می ترسمم این مافیاسسسسی
جک : اصلااا نترس ببین ادرس بده میام
هانا : کجا میاییی اینجااا پر از بادیگاردههه
جک : منم بادیگارد دارممم مخفیانه میامم با هم فرار میکنیم
هانا : امشب نه بزار اعتماد کنه فردا بیا
جک : باش پس منتظرم باس
جک ویو
چقدر این دختره خنگه نمی دونه قراره از دست مافیا فرار کنه دست مافیای دیگه بیوفته 😂😂😂
هانا ویو
ت اتاق بودم که یهو اجوما امد
اجونا : ارباب کارت داره
هانا بلند شد رفت پیشش
نشسته بود تو حال
هانا : چیکارم داشتی
تهیونگ : گوشیت رو بده
هانا : چی
تهیونگ : دوبار نمیگم
هانا : چرا باید بدممم
تهیونگ : میدی یا بگیرم
هانا : نیاوردم موند خونه
تهیونگ : ولی بادیگارد میگفت اوردی
هانا : چقدر بادیگاردات فضولن
تهیونگ : از قانون چهارم سرپیچی کردی
هانا : نمیدممممم
تهیونگ بلند شد
تهیونگ : نمیدی ( با جدیت
هانا : بگیررر
هانا داد
تهیونگ نشست رو مبل و داشت نگاه می کرد
کهههه شمارههه جک رو نشون داد
تهیونگ : مای لاو کیه
ات : دوستمه
تهیونگ : دوسته ؟
هانا : اره
۱۴.۴k
۰۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.