part
part:⁵⁶
_____________________________
یونا رفت نشست روبروم دکتر
دکتر: خب مریضیت چیه
یونا: نمیدونم حالت تهوع دارم دلم درد میکنه
دکتر : خب یه سنو مینويسم انجام بدید احتمالا مشکل معدوی نگران نباش
یونا؛ چشم
یونا" رفتم سنو رو انجام دادم دکتر بهم گفت برو نو یکی از اتاقای بیمارستان استراحت کنم ....... با جونگکوک تو اتاق بیمارستان بودم که دکتر اومد داخل و جواب آزمایش دستش بود
جونگکوک: دکتر چیشد؟
دکتر: مبارکه بچه دار شدید
جونگکوک و یونا: چی؟
یونا: ب بچه مطمئنید
دکتر: بله اینم جواب آزمایش فقط باید تا فردا اینجا بمونی
یونا: نه
جونگکوک: آخ جون ... مرسی آقای دکتر
دکتر: خواهش میکنم من تنهاتون میزارم (نه تنهاشون نذار)
جونگکوک: خب عزیزم نمیخوای بابا شدنمو بهم تبریک بگی
یونا: خفه شو هنوز هیچی معلوم نیس
جونگکوک: دیگه چیزی نیست بچه دار شدیم
یونا" دوساعت بعد در اتاق باز شد تهیونگ اومد داخل شوکه شده بودم تند اومد سمتم وبغلم کرد
تهیونگ: کجا یودی خیلی وقته دنبالت میگردم
یونا: ت تهیونگ
تهیونگ: جانم عزیزم
جونگکوک: مردیکه عوضی نو با زن من چیکار داری
تهیونگ: زنت؟ این کیه می چا؟
جونگکوک: میچا کیه این یونا زن منه
تهیونگ: گفتم اینجا چخبره
جونگکوک: تو چخبرته از در آوردی زن مردمو بغل میکنی
یونا: خفه شو هی نگو زن من من هیچ کاریه تو نیستم
جونگکوک: عزیزم آروم باش ما الان یه بجه داریم
تهیونگ: بچه؟ چیمیگی عوضی
تهیونگ یه مشت زد به جونگکوک
جونگکوک: منو میزنی؟
تهیونگ و جونگکوک پریدن به هم و همو کتک میزدن
یونا: بسههههههههههه (داد)
ادامه دارد.....💋
_____________________________
یونا رفت نشست روبروم دکتر
دکتر: خب مریضیت چیه
یونا: نمیدونم حالت تهوع دارم دلم درد میکنه
دکتر : خب یه سنو مینويسم انجام بدید احتمالا مشکل معدوی نگران نباش
یونا؛ چشم
یونا" رفتم سنو رو انجام دادم دکتر بهم گفت برو نو یکی از اتاقای بیمارستان استراحت کنم ....... با جونگکوک تو اتاق بیمارستان بودم که دکتر اومد داخل و جواب آزمایش دستش بود
جونگکوک: دکتر چیشد؟
دکتر: مبارکه بچه دار شدید
جونگکوک و یونا: چی؟
یونا: ب بچه مطمئنید
دکتر: بله اینم جواب آزمایش فقط باید تا فردا اینجا بمونی
یونا: نه
جونگکوک: آخ جون ... مرسی آقای دکتر
دکتر: خواهش میکنم من تنهاتون میزارم (نه تنهاشون نذار)
جونگکوک: خب عزیزم نمیخوای بابا شدنمو بهم تبریک بگی
یونا: خفه شو هنوز هیچی معلوم نیس
جونگکوک: دیگه چیزی نیست بچه دار شدیم
یونا" دوساعت بعد در اتاق باز شد تهیونگ اومد داخل شوکه شده بودم تند اومد سمتم وبغلم کرد
تهیونگ: کجا یودی خیلی وقته دنبالت میگردم
یونا: ت تهیونگ
تهیونگ: جانم عزیزم
جونگکوک: مردیکه عوضی نو با زن من چیکار داری
تهیونگ: زنت؟ این کیه می چا؟
جونگکوک: میچا کیه این یونا زن منه
تهیونگ: گفتم اینجا چخبره
جونگکوک: تو چخبرته از در آوردی زن مردمو بغل میکنی
یونا: خفه شو هی نگو زن من من هیچ کاریه تو نیستم
جونگکوک: عزیزم آروم باش ما الان یه بجه داریم
تهیونگ: بچه؟ چیمیگی عوضی
تهیونگ یه مشت زد به جونگکوک
جونگکوک: منو میزنی؟
تهیونگ و جونگکوک پریدن به هم و همو کتک میزدن
یونا: بسههههههههههه (داد)
ادامه دارد.....💋
- ۵.۷k
- ۱۴ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط