اسارتدرزندانفرشته

اسارت‌درزندان‌فرشته!²
Part Eighteen(18)
~
اینجا بود که کریس پوزخند زد. تنها ردی که می‌شد گفت انسانه!
_ فقط داداشت؟ خواهرت رو نمی‌خوای؟!
_ چی؟ منظورت چیه؟
تهسونگ سرجاش میخکوب شده بود و چیز دیگه‌ای نداشت بگه. سومی گفته بود تهسونگ نمیدونه یه خواهر داره ولی کریس باور نکرده بود؛ یا شاید میخواست موقع مناسبی ازش استفاده کنه.
_ سومی؟ بیا داخل، داداشی میخواد تو رو ببینه!
با لحنی بین تمسخر و طمع گفت. صد البته که قلب پر از کینه‌ای که از تهسونگ داشت از این ماجرا لذت می‌برد. سومی ملایم و آروم ولی بدون رضایت کامل اومد داخل. شرط میبندم به زور راضیش کرده بودن که این کار رو با برادرش کنه. در کل سومی آدم کینه‌ای یا منفی‌بافی نبود! فقط زیادی غمگین بود. جسم پر انرژی و شادی که اسیر روح غمزده و گذشته رقت‌انگیز شده بود.
طوری رفت و کنار کریستینا نشست انگار دختری بود که تا به حال به عمرش لبخند نزده. چشمای تهسونگ رو میدیدم که از شوک اشک درش جمع شده بود و رگ‌های خونین شبکیه سفید‌ش رو شکافته بود، فکش میلرزید و جسارتش از بین رفته بود. رنگ چشم، خط فک و رنگ موهاشون کاملا شبیه به هم بود. شک ندارم به مادرشون رفته بودن. شباهت‌ها به قدری واضح بود که نمیتونستم بگم اونا نسبتی ندارن!
_ ت‌تو م‌مرده ب‌بودی! م‌من خ‌خودم د دیدم!
_ پدرت اینطور نشون داد تا تو هیچوقت دنبال من نگردی!
چرا این داستان تمومی نداره؟! چرا تموم نمیشه؟ مگه تهسونگ با این سن چقدر زندگی کرده که من نمیتونم متوجه همش بشم؟!
پاهام سست شدن. مطمئن نیستم دیگه بتونن وزنمو نگه دارن، پلکام لحظه به لحظه سنگین‌تر میشن و حالت تهوع میگیرم. احساس می‌کنم قرار است تمام چیزی که در طی ٢٨ سال زندگیم خوردم یکجا بالا بیاورم.
_ نونا... من... من فراموشت نکردم! من هیچوقت فراموشت نکردم!
بالاخره قطره‌ای اشک از چشم تهسونگ افتاد و وزنه ٣٠٠ تنی‌ای روی من انداخت. روی زانو افتادم.
_ تهیونگ شی!
هنری رو دیدم که به سمتم میدوید و پلک‌ها یه دفعه از همیشه بیشتر سنگین شدن. دیگه جایی رو نمیدیدم و این یک سیاهی مطلق بود. سیاهی‌ای که شک دارم به مرگ ختم بشه!


مایل به اعلام حضور؟
نظر ندید تهیونگ و سومی رو میکشم

#crfic
#بی_تی_اس
#کیپاپ
#نفر_بعدی_در_کار_نیست
دیدگاه ها (۲)

اسارت‌درزندان‌فرشته!²Part Nineteen(19)~جایی بی‌انتها چشمام ت...

اسارت‌درزندان‌فرشته!²Part Twenty(20)~صدای سومی که می‌گفت: «ا...

اسارت‌درزندان‌فرشته!²Part Seventeen(17)~_ کریس؟! میدونی اگه ...

اسارت‌درزندان‌فرشته!²Part Sixteen(16)~پوزخند زد و دستشو رو گ...

lasting song part : 7

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

روانی منp42

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط