عشق در طی زمان
عشق در طی زمان
پارت ۳
براید بغلم کرد و گذاشت تو ماشین خودش هم نشست و گفت
تهیونگ= بریم خونه؟
میخواستم در رو باز کنم و برم بیرون که گفت
تهیونگ = تلاش نکن قفل عه
برگشتم سمتش و گفتم
لونا= ولم کن اصلا تو چیکارم داری؟ هان؟
تهیونگ = اخر این هفته دیگه مال منی چه بخوای چه نخوای
*اخر هفته؟ چرا کسی راجب تاریخ باهام حرف نزده بود؟* ( صدای ذهنش عه)
تو این فکرا بودم که تهیونگ گفت
تهیونگ = بیبی گرل رسیدیم
بدون هیچ حرفی اومدم پیاده شم که یادم اومد در قفل عه پس گفتم
لونا = درو باز کن
تهیونگ اومد سمتم فک کردم میخواد در رو باز کنه ولی لبش رو گذاشت رو لبم و شروع کرد به مکیدن میخواستم سرم رو بکشم عقب ولی نمیشد پس همراهی ایش نکردم که عصبی ایش کرد و لب پایینم رو گاز گرفت تا همراهی کنم ولی من بازم نکردم که جدا شد و با لحن خیلی عصبی گفت
تهیونگ = دارم برات
بعد در رو باز کرد و من رفتم بیرون
نظرتون؟
یه حمایتمون نشده؟؟
پارت ۳
براید بغلم کرد و گذاشت تو ماشین خودش هم نشست و گفت
تهیونگ= بریم خونه؟
میخواستم در رو باز کنم و برم بیرون که گفت
تهیونگ = تلاش نکن قفل عه
برگشتم سمتش و گفتم
لونا= ولم کن اصلا تو چیکارم داری؟ هان؟
تهیونگ = اخر این هفته دیگه مال منی چه بخوای چه نخوای
*اخر هفته؟ چرا کسی راجب تاریخ باهام حرف نزده بود؟* ( صدای ذهنش عه)
تو این فکرا بودم که تهیونگ گفت
تهیونگ = بیبی گرل رسیدیم
بدون هیچ حرفی اومدم پیاده شم که یادم اومد در قفل عه پس گفتم
لونا = درو باز کن
تهیونگ اومد سمتم فک کردم میخواد در رو باز کنه ولی لبش رو گذاشت رو لبم و شروع کرد به مکیدن میخواستم سرم رو بکشم عقب ولی نمیشد پس همراهی ایش نکردم که عصبی ایش کرد و لب پایینم رو گاز گرفت تا همراهی کنم ولی من بازم نکردم که جدا شد و با لحن خیلی عصبی گفت
تهیونگ = دارم برات
بعد در رو باز کرد و من رفتم بیرون
نظرتون؟
یه حمایتمون نشده؟؟
۵.۸k
۱۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.