آیدل من پارت ۱۸
و از استرس پام پیچ خورد
نزدیک بود بیوفتم که دستش رو دور کمرم حلقه کرد منم ناخداگاه دستمو دور گردنش گذاشتم
شوگا: خوبی؟
با بهت بهش نگاه کردم
ا.ت: خو.. خو.. خوبم
سس رو گذاشت روی میز ولی بدون اینکه استرسی داشته باشه نشست روی میز
دستمو رو قلبم گذاشتم
ا.ت: ایییش یا اینقد تند نزن داری دیوونم میکنی
شوگا: چیزی گفتی؟؟
ا.ت: ن.. نه
شوگا: خوبه.. شکل غذا که خوبه امیدوارم مزش بهترم باشه
ی لبخند زدم و نشستم رو به روش
من با دستپاچگی میخوردم ولی اون کاملا عادی میخورد
ا.ت: چطوره؟
شوگا: دوسش دارم.. خوش طعمه
بعد از خوردن غذا و شستن ظرفا رفتم روی کاناپه و رو به روی شوگا نشستم
شوگا: هی صب کن چرا عرق کردی؟
ا.ت: خوبم
ی نگاه به مچ پام انداخت
اومد جلوی پام نشست و شلوارمو یکم داد بالا
با دیدن مچ پام هینی کشید
شوگا: چرا نگفتی درد داری؟؟
ا.ت: اگه میگفتم نمیزاشتی ظرف بشورم بعدم ظرفات تا ی سری دیگه که بیام دیدنت هنوز توی سینک ظرف شویی بودن
بلند شد رفت توی اتاقش و همونطور بلند بام صحبت میکرد
شوگا: دیگه اونقدرام نامرتب نیستم اتفاقا کاملا حالم خوبه فقط بخاطر کنسرت فردا که نمیتونم برم ناراحت بودم واسه همین دست به سیا سفید نزدم
با تاسف نگاش کردم به خاطر ی عکس فنا اجازه ندادن شوگا توی کنسرت شرکت کنه
وقتی اومد بیرون ی پماد با ی باند اورد
ترسیده نگاش کردم
ا.ت: یاا یاا تو که نمیخای جاش بندازی؟
شوگا: دقیقا میخام همین کارو کنم
ا.ت: بخدا جیغ میزنم شوگا جیغ میرنم جیغغغغ شوگا نزدیکم نشو
سرشو اورد رو به روی صورتم و با بهت بهم نگاه کرد
ی لبخند ژکوند زد بعدش لب زد
شوگا: پس کاری میکنم جیغ نزنی..
#آیدل_من
#𝒑𝒂𝒓𝒕_1۸
نزدیک بود بیوفتم که دستش رو دور کمرم حلقه کرد منم ناخداگاه دستمو دور گردنش گذاشتم
شوگا: خوبی؟
با بهت بهش نگاه کردم
ا.ت: خو.. خو.. خوبم
سس رو گذاشت روی میز ولی بدون اینکه استرسی داشته باشه نشست روی میز
دستمو رو قلبم گذاشتم
ا.ت: ایییش یا اینقد تند نزن داری دیوونم میکنی
شوگا: چیزی گفتی؟؟
ا.ت: ن.. نه
شوگا: خوبه.. شکل غذا که خوبه امیدوارم مزش بهترم باشه
ی لبخند زدم و نشستم رو به روش
من با دستپاچگی میخوردم ولی اون کاملا عادی میخورد
ا.ت: چطوره؟
شوگا: دوسش دارم.. خوش طعمه
بعد از خوردن غذا و شستن ظرفا رفتم روی کاناپه و رو به روی شوگا نشستم
شوگا: هی صب کن چرا عرق کردی؟
ا.ت: خوبم
ی نگاه به مچ پام انداخت
اومد جلوی پام نشست و شلوارمو یکم داد بالا
با دیدن مچ پام هینی کشید
شوگا: چرا نگفتی درد داری؟؟
ا.ت: اگه میگفتم نمیزاشتی ظرف بشورم بعدم ظرفات تا ی سری دیگه که بیام دیدنت هنوز توی سینک ظرف شویی بودن
بلند شد رفت توی اتاقش و همونطور بلند بام صحبت میکرد
شوگا: دیگه اونقدرام نامرتب نیستم اتفاقا کاملا حالم خوبه فقط بخاطر کنسرت فردا که نمیتونم برم ناراحت بودم واسه همین دست به سیا سفید نزدم
با تاسف نگاش کردم به خاطر ی عکس فنا اجازه ندادن شوگا توی کنسرت شرکت کنه
وقتی اومد بیرون ی پماد با ی باند اورد
ترسیده نگاش کردم
ا.ت: یاا یاا تو که نمیخای جاش بندازی؟
شوگا: دقیقا میخام همین کارو کنم
ا.ت: بخدا جیغ میزنم شوگا جیغ میرنم جیغغغغ شوگا نزدیکم نشو
سرشو اورد رو به روی صورتم و با بهت بهم نگاه کرد
ی لبخند ژکوند زد بعدش لب زد
شوگا: پس کاری میکنم جیغ نزنی..
#آیدل_من
#𝒑𝒂𝒓𝒕_1۸
۲.۹k
۰۲ اسفند ۱۴۰۱