Psychic lover۱۶
Psychic lover۱۶
دهنم پر خون شده بود.
یک دفعه دیدم سرش رو تو دستاش
جمع کرد و چشماش
رو روی هم فشار
داد.رو زانو هاش فرود
اومد و ناله کرد.(از درد سرش🙂)
منم مثل اسکلا انگار همه چی
رو فراموش کردم نشستم جلو
دستم و بردم جلو و همزمان با گریه
گفتم
سونا:خوبـ….
دستم و تو هوا گرفت و محکم فشار داد
سونا:اییییی
……..:دستت رو به من نزن
بلند شد که بره یک چیز از جیبش
افتاد.چیزی نگفتم
و با عجله رفت بیرون
فک کنم شخصیتش عوض شد.
رفتم اون چیزی که افتاده بود رو
دیدم یک کلید دسته کلید بود
برش داشتم و رفتم
تو راه رو ها
مطمئنن تو اتاقش مدارکی چیزی
وجود داره که توش اسم
اصلیش
باشه.رفتم اتاق ها رو نوبت به نوبت
دیدم.اما همه مثل اتاق من بودن
یک در دیدم که متفاوت تر از
همه بود.طرح هایی روش داشت
ولی کلا مشکی بود.
دستم و گذاشتم رو دستگیره ی در
خواستم بازش کنم که صدای چیزی
اومد.
پوفی از سر کلافگی
کشیدم،برگشتم دیدم فقط پنجره
باز و بسته میشه.اوفف کی
پنجره رو باز گذاشته.
رفتم بستمش.خواستم دوباره برم
تو اتاق…اما گفتم اینجا رو بشناسم
بهتره.
رفتم تو حیاط استخر داشت.
از اونجایی که پاهام لخت بود
راحت پاهام رو گذاشتم تو
استخر.آبش گرم بود.
نشستم یکم چا اون فکر کردم
پسر جذابی بود هیکلش
قشنگ بود حتما دوست دختر
داره…ولی بیچاره دوست دختره
نمیتونه طمع یک رابطه ی خوب
رو بچشه.اون دوتا شخصیتش…
حداقل تا دو روز دیگه
باید اسمشون رو یاد بگیرم.
اوفف بیخیال.وای!جنا!!!!!
الان گوشیم رو جر داده انقدر
زنگ زده.نگرانم شده.
خیر سرم کمک میکنم مردم
به آرامش برسن ولی ذهن خودم
آشوبه.
هرچی تو ذهنم بود بیرون کردم
یکم به خودم فک کنم.
هوممم دختر چه پاهای سکسی داریا
پاهام سفید و بلند بود.نمیدونم
چرا پاهام بلنده ولی قدم کوتاه.
تا سینه ی چا اون بودم.
اوف چه جیگری هستم
بنده کمی هیز تشریف دارم
دهنم پر خون شده بود.
یک دفعه دیدم سرش رو تو دستاش
جمع کرد و چشماش
رو روی هم فشار
داد.رو زانو هاش فرود
اومد و ناله کرد.(از درد سرش🙂)
منم مثل اسکلا انگار همه چی
رو فراموش کردم نشستم جلو
دستم و بردم جلو و همزمان با گریه
گفتم
سونا:خوبـ….
دستم و تو هوا گرفت و محکم فشار داد
سونا:اییییی
……..:دستت رو به من نزن
بلند شد که بره یک چیز از جیبش
افتاد.چیزی نگفتم
و با عجله رفت بیرون
فک کنم شخصیتش عوض شد.
رفتم اون چیزی که افتاده بود رو
دیدم یک کلید دسته کلید بود
برش داشتم و رفتم
تو راه رو ها
مطمئنن تو اتاقش مدارکی چیزی
وجود داره که توش اسم
اصلیش
باشه.رفتم اتاق ها رو نوبت به نوبت
دیدم.اما همه مثل اتاق من بودن
یک در دیدم که متفاوت تر از
همه بود.طرح هایی روش داشت
ولی کلا مشکی بود.
دستم و گذاشتم رو دستگیره ی در
خواستم بازش کنم که صدای چیزی
اومد.
پوفی از سر کلافگی
کشیدم،برگشتم دیدم فقط پنجره
باز و بسته میشه.اوفف کی
پنجره رو باز گذاشته.
رفتم بستمش.خواستم دوباره برم
تو اتاق…اما گفتم اینجا رو بشناسم
بهتره.
رفتم تو حیاط استخر داشت.
از اونجایی که پاهام لخت بود
راحت پاهام رو گذاشتم تو
استخر.آبش گرم بود.
نشستم یکم چا اون فکر کردم
پسر جذابی بود هیکلش
قشنگ بود حتما دوست دختر
داره…ولی بیچاره دوست دختره
نمیتونه طمع یک رابطه ی خوب
رو بچشه.اون دوتا شخصیتش…
حداقل تا دو روز دیگه
باید اسمشون رو یاد بگیرم.
اوفف بیخیال.وای!جنا!!!!!
الان گوشیم رو جر داده انقدر
زنگ زده.نگرانم شده.
خیر سرم کمک میکنم مردم
به آرامش برسن ولی ذهن خودم
آشوبه.
هرچی تو ذهنم بود بیرون کردم
یکم به خودم فک کنم.
هوممم دختر چه پاهای سکسی داریا
پاهام سفید و بلند بود.نمیدونم
چرا پاهام بلنده ولی قدم کوتاه.
تا سینه ی چا اون بودم.
اوف چه جیگری هستم
بنده کمی هیز تشریف دارم
۶.۹k
۰۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.