دلبر کوچولو
دلبر کوچولو
• #پارت_79
تیتراژ اول فیلم درحال پخش بود، با دیدن همون تیتراژش به گوه خوردن افتاده بودم...
تیتراژش اینجوری بود که تو یه اتاق تاریک و صفحه آروم حرکت میکرد و اسمای بازیگرانش نوشته میشد.
در همین حال صدای هوهو و آهنگ آمریکایی فوقالعاده وحشتناکی هم پخش میشد!
به قدری وحشت کرده بودم که گوه خوردم واسم کم بود.
هنوز فیلم شروع نشده بود من اینجوری گرخیدم شروع شد چه غلطی کنم؟
دیانا میمردی قُمپُز در نمیکردی که من عاشق فیلمای ترسناکم و فلان؟ نه میمردی؟
خدایا غلط کردم، بیجا کردم، به گور بابای نرگس خندیدم اصلا نجاتم بده!!!
نیم نگاهی به ارسلان انداختم که یه جوری خونسرد به فیلم خیره شده بود انگار داره معمولیترین فیلم عمرش رو میبینه، لعنتی این فیلم معمولی بود؟
صدای تق تق تخمه شکستن ارسلان رو مخم بود.
ناخودآگاه برای اینکه حواسم کمی فقط کمی از فیلم پرت بشه یه مشت تخمه برداشتم و مشغول شکستن شدم...
همون اول فیلم که دوربین رفت تو یه خونه تک و تنها توی یک باغ درندشت و خوفانگیز فاتحه خودم رو خوندم؛
مطمئنم، مطمئنم من بعد از این فیلم دیگه اون دیانا ی سابق نمیشم همشم تقصیر خودم بود.
اگه لال میشدم...
با صدای جیغ زنی از افکارم پرت شدم بیرون و با وحشت جیغ خفیفتری کشیدم.
قلبم اومد تو دهنم...ضربان قلبم رفته بود!!
مرده شورت رو ببرن با این فیلم گذاشتنت این چی بود دیگه؟
_ترسیدی؟
همونطور نگاه ماتم زدهام به تیوی خیره بود گفتم:
_نه بابا ترس چیه، فقط تو فکر بودم شوکه شدم...
صدای آهان شیطونش به گوشم رسید اهمیتی ندادم.
نگاهم مستقیم به دختری بود که وسط خونه رو مبلی نشسته بود، سرش پایین بود موهاش ریخته رو صورتش معلوم نبود...مدام جیغ میکشید و چرت و پرتهایی به خارجی میگفت.
جن خانوم یه نیمتنه و شورتک پوشیده بود که پوشیدن و نپوشیدنش فرقی نمیکرد
یهو جنی جون سرش رو بلند کرد و به مستقیم به دوربین خیره شد، یهو تو جام سیخ شدم!
حس میکردم داره منو نگاه میکنه، یعنی ناراحت شد بهش گفتم جنی؟
• #پارت_79
تیتراژ اول فیلم درحال پخش بود، با دیدن همون تیتراژش به گوه خوردن افتاده بودم...
تیتراژش اینجوری بود که تو یه اتاق تاریک و صفحه آروم حرکت میکرد و اسمای بازیگرانش نوشته میشد.
در همین حال صدای هوهو و آهنگ آمریکایی فوقالعاده وحشتناکی هم پخش میشد!
به قدری وحشت کرده بودم که گوه خوردم واسم کم بود.
هنوز فیلم شروع نشده بود من اینجوری گرخیدم شروع شد چه غلطی کنم؟
دیانا میمردی قُمپُز در نمیکردی که من عاشق فیلمای ترسناکم و فلان؟ نه میمردی؟
خدایا غلط کردم، بیجا کردم، به گور بابای نرگس خندیدم اصلا نجاتم بده!!!
نیم نگاهی به ارسلان انداختم که یه جوری خونسرد به فیلم خیره شده بود انگار داره معمولیترین فیلم عمرش رو میبینه، لعنتی این فیلم معمولی بود؟
صدای تق تق تخمه شکستن ارسلان رو مخم بود.
ناخودآگاه برای اینکه حواسم کمی فقط کمی از فیلم پرت بشه یه مشت تخمه برداشتم و مشغول شکستن شدم...
همون اول فیلم که دوربین رفت تو یه خونه تک و تنها توی یک باغ درندشت و خوفانگیز فاتحه خودم رو خوندم؛
مطمئنم، مطمئنم من بعد از این فیلم دیگه اون دیانا ی سابق نمیشم همشم تقصیر خودم بود.
اگه لال میشدم...
با صدای جیغ زنی از افکارم پرت شدم بیرون و با وحشت جیغ خفیفتری کشیدم.
قلبم اومد تو دهنم...ضربان قلبم رفته بود!!
مرده شورت رو ببرن با این فیلم گذاشتنت این چی بود دیگه؟
_ترسیدی؟
همونطور نگاه ماتم زدهام به تیوی خیره بود گفتم:
_نه بابا ترس چیه، فقط تو فکر بودم شوکه شدم...
صدای آهان شیطونش به گوشم رسید اهمیتی ندادم.
نگاهم مستقیم به دختری بود که وسط خونه رو مبلی نشسته بود، سرش پایین بود موهاش ریخته رو صورتش معلوم نبود...مدام جیغ میکشید و چرت و پرتهایی به خارجی میگفت.
جن خانوم یه نیمتنه و شورتک پوشیده بود که پوشیدن و نپوشیدنش فرقی نمیکرد
یهو جنی جون سرش رو بلند کرد و به مستقیم به دوربین خیره شد، یهو تو جام سیخ شدم!
حس میکردم داره منو نگاه میکنه، یعنی ناراحت شد بهش گفتم جنی؟
۵.۲k
۱۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.