معجزه من
معجزه من
پارت ۳۲
مهگل:من باردارم
النا:یعنی دارمم خاله میشم
دوتایشون با ذوق هم دیگ رو بغل میکنن و میشنن رو پله
مهگل:النا میدونستی میخواستم تو زن دایی بچم باشی
النا سرشو میندازه پایین
النا:فعلا ک خالشم قربونش برم من،راستی اصلان میدونه؟
مهگل:همون دیشب فهمید خیلی ذوق زد
النا:دوست داری دختر باشه یا پسر؟
مهگل:برای من فرق نداره فقط سلامت باشه ولی خب دوست دارم پسر باشه ک وقتی تو ازدواج کردی اگه دختر اوردی در اینده با دخترت ازدواج کنه
النا:اوو به چی چیز هایی فکر کردی هاا
مهگل:النا امیدوارم ک یک همسر خوب پیدا کنی دورت بگردم
النا:مرسی
مهگل:راستی کلک دیروز ظهر بهت زنگ زدم گفتی ک سر قرارم صدای یک پسر میومد هاا
النا: اره با برادرزاده مشاورم تو مطب عمش یک قرار گذاشتیم(با خجالت)
مهگل:خب تعریف کن چطور بود؟
النا:خوب بود هم تایپ خودم بود همون چیزی بود ک میخواستم نگاه کن منو دیدی اونو دیدی منو اون مثل یک سیب ک از وسط نصف شده
مهگل:این که خیلی خوبه،حالا جوابت چی بهش
النا:میدونی مهگل پسر خوبی ولی این دل بی صاحب مونده من گیر یکی دیگه
مهگل میدونست ک النا عاشق رامتین شده بود ولی خب به روی خودش نمیاورد و این از تو مهگل رو خیلی داغون میکرد چون میدید رفیقش ۵ سال با عذاب داره زندگی میکنه و داداش معلوم نیست کجا و با کی
(النا)
تاشب خونه النا بودم پیاده داشتم میرفتم خونمون ک متوجه شدم گوشیمو جا گذاشتم دوباره برگشتم به طرف خونه مهگلشون سرکوچشون بودم ک دیدم....
پارت ۳۲
مهگل:من باردارم
النا:یعنی دارمم خاله میشم
دوتایشون با ذوق هم دیگ رو بغل میکنن و میشنن رو پله
مهگل:النا میدونستی میخواستم تو زن دایی بچم باشی
النا سرشو میندازه پایین
النا:فعلا ک خالشم قربونش برم من،راستی اصلان میدونه؟
مهگل:همون دیشب فهمید خیلی ذوق زد
النا:دوست داری دختر باشه یا پسر؟
مهگل:برای من فرق نداره فقط سلامت باشه ولی خب دوست دارم پسر باشه ک وقتی تو ازدواج کردی اگه دختر اوردی در اینده با دخترت ازدواج کنه
النا:اوو به چی چیز هایی فکر کردی هاا
مهگل:النا امیدوارم ک یک همسر خوب پیدا کنی دورت بگردم
النا:مرسی
مهگل:راستی کلک دیروز ظهر بهت زنگ زدم گفتی ک سر قرارم صدای یک پسر میومد هاا
النا: اره با برادرزاده مشاورم تو مطب عمش یک قرار گذاشتیم(با خجالت)
مهگل:خب تعریف کن چطور بود؟
النا:خوب بود هم تایپ خودم بود همون چیزی بود ک میخواستم نگاه کن منو دیدی اونو دیدی منو اون مثل یک سیب ک از وسط نصف شده
مهگل:این که خیلی خوبه،حالا جوابت چی بهش
النا:میدونی مهگل پسر خوبی ولی این دل بی صاحب مونده من گیر یکی دیگه
مهگل میدونست ک النا عاشق رامتین شده بود ولی خب به روی خودش نمیاورد و این از تو مهگل رو خیلی داغون میکرد چون میدید رفیقش ۵ سال با عذاب داره زندگی میکنه و داداش معلوم نیست کجا و با کی
(النا)
تاشب خونه النا بودم پیاده داشتم میرفتم خونمون ک متوجه شدم گوشیمو جا گذاشتم دوباره برگشتم به طرف خونه مهگلشون سرکوچشون بودم ک دیدم....
۵.۶k
۰۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.