رمآنمن و توبرآی همیشه

#رُمآن-مَن وَ تو-بَرآیِ هَمیشه

# part:۱۳

دیگه بدنت مال خودت نبود ، نمیتونستی تحمل کنی
چشمات رو بستی و سیاهی مطلق ........

《 ویو داخل عمارت 》

صدای پچ پچ ، تمام خدمتکارا، بادیگاردا ، توی کل عمارت پیچیشده بود ،
همه مشغول انجام وظایفی بودن ، که برعهده داشتن
ولی صدا های ، درد ، اذیت ، فریب و دلشکستی ، اروم و ساکتی
میان اون صداها ، وجود داشت .

ات ، فریب خورده بود
اون ، اون فرد ، فرد اشتباهی بود ، که از طرف ات انتخاب شده بود
همون کسی بود ، که باعث شد ، قلب ات به هزار تیکه تبدیل بشه
ات دیگه کامل ، اون رو شناخته بود

ازش بدش میومد ، دیگه حتی نمیخواست ببینتش
دلش برای اون پدر ، سرد ، بد و بی روح و بی قلبش تنگ شده بود

کی میدونست ، شاید حتی ته دل ات هم هیچ حسی دیگه وجود نداشت
که به کوک مربوط باشه

دیگه کاملن ازش سرد شده بود
اون یه انتخاب اشتباه بود ، که ات انتخابش کرده بود

و این اشتباه ، باعث شد که یه بازی ، طولانی مدت شروع بشه
هیچ کس صدای درد های ات رون میشنید
هیچکسی بهش اهمیتی نمیداد
دیگه نمیتونست تحملشون بکنه

تصمیک گرفت ، که برای چند وقت خودشو راحت
کنه
جسمش ، روحش  وحتی خودش رو ترک کرد
و چشماش رو بست
یه قطره اشک از چشمای ات
به روی گونه هاش ، روانه شد

کوک همینجوری به ضربه هاش  داشت ادامه میداد
حتی اینکه ات چقدر داشت درد میکشید ، براش اهمیتی نداشت و مهم نبود
تنها یه چیزی توی چشماش قابل دید بود
《 خشم 》

اون خشمی بود ، که داشت روی سر ات خالی میشد
کوک وقتی دید ، دیگه جسم ات حرکت نمیکنه
دست نگه داشت و وایساد
خم شد ، سر ات رو گرفت ، و روبه خودش کرد و نگاهی انداخت

صورت ات ، زخمی شده بود
بدنش کبود شده بود
و جسمش ، قلبش ، تیکه تیکه شده بود

دیگه جونی برای ادامه دادن نداشت
کوک ، جسم بی حرکت ات رو براید استایل بغل کرد

و برد ، از عمارت بیرون
و باهاش سوار ون مشکی رنگش شد

دستور داد که ، هرچه سریعتر به سمت بیمارستان برن

کوک نگاهی به ات انداخت .............

اِدآمه دآرَد..........
دیدگاه ها (۰)

#رُمآن-مَن وَ تو-بَرآیِ هَمیشه# part :۱۵ کوک برگشت تا نگاه ک...

#رُمآن-مَن وَ تو-بَرآیِ هَمیشه# part : ۱۶ات داشت بلند میشد ،...

#رُمآن-مَن وَ تو-بَرآیِ هَمیشه# part  : ۱۱که یهو در خونه باز...

#رُمآن-مَن وَ تو-بَرآیِ هَمیشه# part : ۱۰دید که هیچکسی توی خ...

𝐀 𝐒𝐭𝐫𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫 𝐂𝐚𝐥𝐥𝐞𝐝 𝐚 𝐅𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝𝐏𝐚𝐫𝐭𝟑𝟏ات خشکش زده بود. نمی‌دونست ب...

𝐀 𝐒𝐭𝐫𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫 𝐂𝐚𝐥𝐥𝐞𝐝 𝐚 𝐅𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝𝐏𝐚𝐫𝐭𝟑𝟐کوک صورت ات رو بین دستاش گرف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط