𝐹𝓇𝑜𝓂 𝒽𝒶𝓉𝑒 𝓉𝑜 𝒻𝓇𝒾𝑒𝓃𝒹𝓈𝒽𝒾𝓅
𝐹𝓇𝑜𝓂 𝒽𝒶𝓉𝑒 𝓉𝑜 𝒻𝓇𝒾𝑒𝓃𝒹𝓈𝒽𝒾𝓅
part:27
کوک:یا تهیونگ کجاش ماهه
م/ک:کوک (چشم قره)
جیمین:مامان بزرگ کوک حسوده
همه زدن زیر خنده
کوک:نخندین عه... اصلا من رفتم
ا/ت:کجا؟
کوک:اتاق میای؟
ا/ت: اره وا سا باهم بریمرفتن تواتاق
م/ک:به نظرم این دختره از یونا خیلی بهتره هم مهربونه هم اشناعه ببخشید اینو میگم تهیونگ واقعا نگران کوکم
ته:اشکال نداره میدونم چی میگید درسته ا/ت خواهرم نیست ولی به هر حال از کوچیکی میشناسمش و اگه از اون دسته دخترا بود مانع ازدواجش با کوک میشد کوک بهترین دوستم و نمیخوام آسیب ببینه و حتی نمیخوام ا/ت هم آسیب ببینه ....به نظر من این دوتا خیلی به هم میان
م/ک:اهوم
جیمین:مامان بزرگ لینا رو چیکار کنیم؟
م/ک:تا وقتیکوک عاشق ا/ت باشه نمیزاره حتی یه کیلومتری خونشون بگرده
با آمدن کوک همه موضوع بحث رو عوض کردن به رفتن به یه پیک نیک
مامان بزرگ کوک نگاهی بهش کرد
م/ک:ا/ت ؟
کوک:داره عوض میکنه
ته:عاو راستی کوک مامان بابای ا/ت سرو کلشون بعد چند سال پیدا شده
کوک:چی؟ ای گوه تو این شانش اخه الان؟ این همه وقت الان؟
جیمین:اره باید مراقب باشیم دیگه کاریه که شده
ته:بدبختی باباش باند مافیای .....(یه اسمی بزارید) رو اداره میکنه
کوک:دیگه چی ؟ شریکم باید بابای زنم باشه ای خدا
اگه ا/ت بفهمه چی؟ رسما داغون میشه
ف.ا.ک الان چه گو.ه.ی بخورم من؟
ته:آروم باش نمیخواد هیچ گو.هی بخوری
درست میشه فقط خواست به باباش باشه و ا/ت رو نزدیکش نکن چون میشناستش و.....
part:27
کوک:یا تهیونگ کجاش ماهه
م/ک:کوک (چشم قره)
جیمین:مامان بزرگ کوک حسوده
همه زدن زیر خنده
کوک:نخندین عه... اصلا من رفتم
ا/ت:کجا؟
کوک:اتاق میای؟
ا/ت: اره وا سا باهم بریمرفتن تواتاق
م/ک:به نظرم این دختره از یونا خیلی بهتره هم مهربونه هم اشناعه ببخشید اینو میگم تهیونگ واقعا نگران کوکم
ته:اشکال نداره میدونم چی میگید درسته ا/ت خواهرم نیست ولی به هر حال از کوچیکی میشناسمش و اگه از اون دسته دخترا بود مانع ازدواجش با کوک میشد کوک بهترین دوستم و نمیخوام آسیب ببینه و حتی نمیخوام ا/ت هم آسیب ببینه ....به نظر من این دوتا خیلی به هم میان
م/ک:اهوم
جیمین:مامان بزرگ لینا رو چیکار کنیم؟
م/ک:تا وقتیکوک عاشق ا/ت باشه نمیزاره حتی یه کیلومتری خونشون بگرده
با آمدن کوک همه موضوع بحث رو عوض کردن به رفتن به یه پیک نیک
مامان بزرگ کوک نگاهی بهش کرد
م/ک:ا/ت ؟
کوک:داره عوض میکنه
ته:عاو راستی کوک مامان بابای ا/ت سرو کلشون بعد چند سال پیدا شده
کوک:چی؟ ای گوه تو این شانش اخه الان؟ این همه وقت الان؟
جیمین:اره باید مراقب باشیم دیگه کاریه که شده
ته:بدبختی باباش باند مافیای .....(یه اسمی بزارید) رو اداره میکنه
کوک:دیگه چی ؟ شریکم باید بابای زنم باشه ای خدا
اگه ا/ت بفهمه چی؟ رسما داغون میشه
ف.ا.ک الان چه گو.ه.ی بخورم من؟
ته:آروم باش نمیخواد هیچ گو.هی بخوری
درست میشه فقط خواست به باباش باشه و ا/ت رو نزدیکش نکن چون میشناستش و.....
۷.۲k
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.