mission complete

~mission complete 🍷🖤~
PART:2
دختر مغرورانه دستاش رو به میز کوبید
+فکر کنم جوابتون رو گرفتید،من دیگه باید برم
آروم به سمت در رفت ولی همین که خواست بره رییسش حالتی که داره خشم خودشو کنترل می‌کنه صداش زد
_لارا
آروم برگشت و با چهره ی سرد به رییسش نگاه کرد
_برات به مأموریت دارم
با چهره ی سوالی به سمت میز رفت و درست رو به روی رییسش وایساد
_یه باکس توی ژاپن هست که کلی اطلاعات توش هست که میتونیم با اون به راحتی دشمن هامون رو از پا در بیاریم
+پس میگید منو به ژاپن برای گرفتن اون باکس میفرستید
_درسته ولی تنها نمیری دو تا از کسایی که بهشون اعتماد دارم هم این مأموریت باهات هستن
+قبول میکنم
_خوبه،فردا بیا اینجا تا تکلیف نهایی رو مشخص کنیم و اینکه به احتمال زیاد هفته ی دیگه حرکت میکنیم ژاپن...خودتو آماده کن و به برادرت هم خبر بده دلم نمی‌خواد مثل دفعه ی قبل بشه و برادرت شرکتمون رو بهم بریزه
+در مورد برادرم بهتره درست صحبت کنید چون قول نمیدم همین قدر آروم پیش برمدختر این حرف رو زد و از در بیرون رفت ولی یونگی همون‌طور به جای خالیه لارا نگاه میکرد
این سردی و مغرور بودن دختر باعث میشد روز به روز بیشتر ازش خوشش بیاد
اما این حسش متفاوت بود حسی که حتی اسمشم نمیدونست!
در همین حال دختر به سمت موتورش رفت... کلاه کاسکتش رو گذاشت و با سرعت خیلی زیادی به سمت خونه ی برادرش حرکت کرد
از موتورش پیاده شد و کلاه کاسکتش رو در آورد
موهای کوتاه و مشکیِ دختر پیدا شد
به سمت در رفت
∆اوه بفرمایید خانوم
بدون هیچ جوابی وارد خونه شد و به سمت اتاق برادرش رفت
کسی داخل نبود
ولی با صدای دوش حموم مطمئن شد که برادرش درحال دوش گرفته
همون طور رو تخت نشست و منتظر برادرش موند
برادرش از در حموم بیرون اومد
از دیدن خواهرش روی تخت شکه شد
÷اههه نونا ترسیدم
+از اینکه اومدم خوشحال نشدی؟
÷معلومه که خوشحال شدم ولی چرا الان اومدی؟ نمیگفتی شاید لخت بیام بیرون؟
+فعلا که لخت بیرون نیومدی...برو دعا کن همین حوله رو داری

#فیکشن #فیک #بی_تی_اس #شوگا #مین_یونگی #لارا
#fiction #fake #bts #suga #min_yongi #lara