اربابکیم

#ارباب_کیم ♣️

#پارت_36

یک سال بعد

+مثل همیشه بعد از چک کردن پرونده ها اونارو پیش تهیونگ بردم.

تق تق

ــ بیا تو.

+وارد دفتر کارش شدم و برگه هارو روی میزش گذاشتم و خواستم برم که صدام زد.

ــ ا/ت

+هوم

ــ بیا اینجا.

+رفتم پیشش که دستمو گرفت منو روی پاهاش نشوند.

ــ به نظر میاد خسته ای

+سرمو گذاشتم رو سینش و لب زدم.
آهوم خیلی خستمه.
تو همین حالت بودم که در اتاق باز شد و جین اومد داخل.

ــ در زدن بلد نیستی؟

£ببخشید نمی‌دونستم فقط خواستم یادآوری کنم که فردا عملیات داریم.
جین رفت

+مگه عملیات برای هفته بعد نبود؟

ــ گفتیم هرچی زود تر بهتر

+آها
خب من دیگه میرم به بقیه کارام برسم.

ــ باشه

ویو اتاق کار ا/ت

درحال چک کردن پرونده ها بودم که در اتاقم زده شد.

+بیا تو
یکی از منشی های جدید شرکت بود.

+چیزی شده؟

منشی: هیچی فقط یه نفر گفتن این بسته رو به شما بدم.

+نمیدونی کی‌‌ بود؟

منشی:نه

+بعد با پوزخند از اتاق خارج شد.
این چش بود.
میخواستم بسته رو بذارم بعداً باز کنم
دیدگاه ها (۰)

#ارباب_کیم ♣️#پارت_37میخواستم بسته رو بذارم بعداً باز کنم.ول...

#ارباب_کیم ♣️#پارت_38 +تهی.......ــ ا/ت فعلا حوصله ندارم.+با...

#ارباب_کیم ♣️#پارت_35 ــ اون مردی رو میبینی که روی ویلچر نشس...

#ارباب_کیم ♣️#پارت_34 +قاتل پدر و مادرم؟ــ آهوم+چطوری؟ــ چطو...

⁴³کوکبرگشتم به بخش کار خودم و تو دفترم نشستم ده دقیقه بعدتق ...

❣پارت پنجم❣ویوی جونگکوک: وقتی اون دختره که اسمش ا/ت بود وار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط