سرکش 16
_تهیونگ
مشغول جاسازی جی پی اس توی کمربندش شدم.. واقعا نگرانش بودم چشمام پره اشک بود.
_جانگکوک
دستمو سمت موهای تهیونگ و بردم و نوازشش کردم.. متاسفم که همیشه با کارام اذیتت کردم اما اینو بدون تو مورفین و ارامبخش من هستی..
_تهیونگ
با چشمای براقم بهش خیره شدم لطفا سالم برگردید من منتظرتون میمونم.. بلند شدم و روبه روی کوک وایسادم..
_جانگکوک
دستمو سمت صورتش بردم و نوازشش کردم.. با اومدن اون تو هیچ جا نمیری تو همیشه خرص کوچولوی کوکی میمونی.. به بدنش خیره شدم.. خم شدم سمت کمرش و دستمو بردم پشت کمرش
_تهیونگ
بی حرکت موندم..
_جانگکوک
تفنگشو از پشت کمرش برداشتم.. قرار بود از این چیزا نداشته باشی کیم کوچولو.. تفنگشو تو کمر خودم تنظیم کردم و تهیونگو بغل کردم.. خدافظ ته..
_تهیونگ
مرتیکه جذاب(با بغض)
_جانگکوک
سوار ماشین شدم و سریع خودمو رسوندم به آدرسی که جونگ فرستاده بود.. شبیه یه سوله بود توی یه مزرعه.. در سوله رو باز کردم.. همه جا تاریک بود ولی هرازگاهی صداهای وحشتناکی توی فضا میپیچید..
فلش گوشیمو روشن کردم و اروم به سمت جلو قدم برمیداشتم..
_تهیونگ
با رفتن کوک سریع لبتابمو روشن کردم و ردشو گرفتم.. همه افرادمونو آماده باش کردم تا اگه اتفاقی افتاد به جونگ حمله کنیم..
_جانگکوک
گوشیمو جلوی صورتم گرفتم میخواستم به جونگ زنگ بزنم که یه قطره خون روی صفحه گوشی افتاد.. بیخیال زنگ زدن شدم.. استرس داشتم.. نمیتونستم بالاسرمو نگاه کنم..
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.