سرکش17
#پارت_17
_جانگکوک
بوی لیمو و خون قاطی شده بود.. دل و به دریا زدم و فلش گوشیو به بالا انداختم.. با دیدن اون چهره که کلا از هم پاشیده بود روی زمین افتادم..جیمین؟ اون فرد فقط زیر لب ناله میکرد.. نمیتونستم تشخیص بدم که کیه..
یه صندلی زیر پام گذاشتم و خودمو به اون فرد اویزون از سقف رسوندم.. لباساشو بو کردم.. نه
دستمو بردم سمت انگشتاش.. انگشتاش کشیده بودن پس تو جیمین نیستی.. نفس عمیقی کشیدم
خواستم بیام پایین که یکی زد زیر صندلی و محکم روی زمین افتادم
آخ.. حرو.مزاده
دستمو روی زمین میکشیدم و دنباله گوشیم میگشتم که کلا دستم خونی شد.. رد خون و گرفتم و به یکی رسیدم که روی صندلی بسته شده بود..
جیمین؟ خودتی؟ دستمو تو اون تاریکی به دستاش رسوندم و نوازشش کردم.. انگشتاش مثل جیمین کوچیکه.. سرمو نزدیک گردنش کردم تا ببینم چه بویی میده..
_جیمین
گرمای نفس یکیو حس میکردم.. سرمو سمت نفسش چرخوندم.. چشمامو بسته بودن.. توی گوشامم با هدفون اهنگ گوش خراش و ترسناکی پخش میکردن..
_جانگکوک
بوی لیمو میده.. با تکون دادن سرش صورتش بهم خورد.. دستمو سمت لبش بردم.. لبای جیمین برجستس.. با دستی که روی لبش کشیدم جیغ بلندی کشید..
_جیمین
ایییییی خاهش میکنم اذیتم نکن بزارید بمیرم..
_جانگکوک
با شنیدن صداش فهمیدم جیمینه تا هدفون و از گوشش دراوردم..
_جانگکوک
بوی لیمو و خون قاطی شده بود.. دل و به دریا زدم و فلش گوشیو به بالا انداختم.. با دیدن اون چهره که کلا از هم پاشیده بود روی زمین افتادم..جیمین؟ اون فرد فقط زیر لب ناله میکرد.. نمیتونستم تشخیص بدم که کیه..
یه صندلی زیر پام گذاشتم و خودمو به اون فرد اویزون از سقف رسوندم.. لباساشو بو کردم.. نه
دستمو بردم سمت انگشتاش.. انگشتاش کشیده بودن پس تو جیمین نیستی.. نفس عمیقی کشیدم
خواستم بیام پایین که یکی زد زیر صندلی و محکم روی زمین افتادم
آخ.. حرو.مزاده
دستمو روی زمین میکشیدم و دنباله گوشیم میگشتم که کلا دستم خونی شد.. رد خون و گرفتم و به یکی رسیدم که روی صندلی بسته شده بود..
جیمین؟ خودتی؟ دستمو تو اون تاریکی به دستاش رسوندم و نوازشش کردم.. انگشتاش مثل جیمین کوچیکه.. سرمو نزدیک گردنش کردم تا ببینم چه بویی میده..
_جیمین
گرمای نفس یکیو حس میکردم.. سرمو سمت نفسش چرخوندم.. چشمامو بسته بودن.. توی گوشامم با هدفون اهنگ گوش خراش و ترسناکی پخش میکردن..
_جانگکوک
بوی لیمو میده.. با تکون دادن سرش صورتش بهم خورد.. دستمو سمت لبش بردم.. لبای جیمین برجستس.. با دستی که روی لبش کشیدم جیغ بلندی کشید..
_جیمین
ایییییی خاهش میکنم اذیتم نکن بزارید بمیرم..
_جانگکوک
با شنیدن صداش فهمیدم جیمینه تا هدفون و از گوشش دراوردم..
۲.۴k
۲۸ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.