چند پارتی از تهیونگ پارت¹
ا/ت:
چند روزی هست که تهیونگ رفته پیش اعضا
برای ضبط موزیک ویدیو.
امروز قرار بود بیاد ولی نیومد شب اصلا خوابم نمیبرد، تا اینکه گوشیم زنگ خورد.
یه شماره ناشناس بود.
ا/ت: الوو؟
تهیونگ: سلام منم ا/ت.
ا/ت: تهیونگ کجاییی؟ مگه قرار نبود امروز بیای خونه نمیگی ناراحت میشم؟؟؟؟
تهیونگ : ببخشید. خیلی سرم شلوغ بود فرصت نکردم بهت زنگ بزنم که امروز نمیام.
ا/ت: خب، کی میای؟
تهیونگ : فردا حتما میام.
ا/ت: باشه شب بخیر 🥺
تهیونگ : چرا بغض کردی؟؟؟؟
ا/ت : دلم برات خیلی تنگ شده 😔
تهیونگ : منم دلم تنگ شده ولی من فردا میام.
ا/ت: باشه شب بخیر 🙂.
تهیونگ : شب بخیر عشقم.
(فرداش🤣)
ا/ت:
باذوق و شوق از خواب بیدار شدم و براش غذا رست کردم.
برای ناهار نیومد.
غذارو برای شم نگه داشتم.
ساعت : 9 PM
الان میاد .
ساعت : 10 PM
شاید یه خرده دیر تر بیاد.
ساعت : 11 PM
شاید ترافیکه.
ساعت : 12 PM
الان زنگ و میزنه.
ساعت : 1 PM
عیبی نداره چند دقیقه دیگه هم وایمیستم.
ساعت : 2:30 PM
یعنی من انقدر بی ارزشم که نمیتونه حتی یه زنگ هم بزنه؟😣😭
تاصبح بیدار موندم.
خودم بهش زنگ زدم.
بهش زنگ زدم ولی برنداشت.
امشب صدای کلید اومد.
اهمیتی ندادم. اگه دزد باشه که عیبی نداره هرچی دلش میخواد بدزده.
اگه ته باشه که... ولش کن.
تهیونگ : ا/ت؟ ..،.. ا/تتت؟ کجایی؟..،.. ا/تت
تهیونگ :
واقعا نگرانش شدم. اصلا صدایی نمیومد.
ا/ت: بزار انقد صدا کنه که خسته شه.
به من چه مگه برام مهمه.؟؟.
تهیونگ :
اومدم تو اتاقمون دیدم روی تخت نشسته و داره از چشماش همینجوری اشک میریزه.
تهیونگ: سلام عشقم.
ا/ت: .......... (سکوتی از جنس جیغ ، جمله شاعرانه😂)
تهیونگ : ا/ت؟ خوبی؟؟
ا/ت : مگه برات مهمه؟؟؟
چند روزی هست که تهیونگ رفته پیش اعضا
برای ضبط موزیک ویدیو.
امروز قرار بود بیاد ولی نیومد شب اصلا خوابم نمیبرد، تا اینکه گوشیم زنگ خورد.
یه شماره ناشناس بود.
ا/ت: الوو؟
تهیونگ: سلام منم ا/ت.
ا/ت: تهیونگ کجاییی؟ مگه قرار نبود امروز بیای خونه نمیگی ناراحت میشم؟؟؟؟
تهیونگ : ببخشید. خیلی سرم شلوغ بود فرصت نکردم بهت زنگ بزنم که امروز نمیام.
ا/ت: خب، کی میای؟
تهیونگ : فردا حتما میام.
ا/ت: باشه شب بخیر 🥺
تهیونگ : چرا بغض کردی؟؟؟؟
ا/ت : دلم برات خیلی تنگ شده 😔
تهیونگ : منم دلم تنگ شده ولی من فردا میام.
ا/ت: باشه شب بخیر 🙂.
تهیونگ : شب بخیر عشقم.
(فرداش🤣)
ا/ت:
باذوق و شوق از خواب بیدار شدم و براش غذا رست کردم.
برای ناهار نیومد.
غذارو برای شم نگه داشتم.
ساعت : 9 PM
الان میاد .
ساعت : 10 PM
شاید یه خرده دیر تر بیاد.
ساعت : 11 PM
شاید ترافیکه.
ساعت : 12 PM
الان زنگ و میزنه.
ساعت : 1 PM
عیبی نداره چند دقیقه دیگه هم وایمیستم.
ساعت : 2:30 PM
یعنی من انقدر بی ارزشم که نمیتونه حتی یه زنگ هم بزنه؟😣😭
تاصبح بیدار موندم.
خودم بهش زنگ زدم.
بهش زنگ زدم ولی برنداشت.
امشب صدای کلید اومد.
اهمیتی ندادم. اگه دزد باشه که عیبی نداره هرچی دلش میخواد بدزده.
اگه ته باشه که... ولش کن.
تهیونگ : ا/ت؟ ..،.. ا/تتت؟ کجایی؟..،.. ا/تت
تهیونگ :
واقعا نگرانش شدم. اصلا صدایی نمیومد.
ا/ت: بزار انقد صدا کنه که خسته شه.
به من چه مگه برام مهمه.؟؟.
تهیونگ :
اومدم تو اتاقمون دیدم روی تخت نشسته و داره از چشماش همینجوری اشک میریزه.
تهیونگ: سلام عشقم.
ا/ت: .......... (سکوتی از جنس جیغ ، جمله شاعرانه😂)
تهیونگ : ا/ت؟ خوبی؟؟
ا/ت : مگه برات مهمه؟؟؟
۱۵.۶k
۰۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.