فیک بخاطر تو پارت ۲۷
فیک بخاطر تو پارت ۲۷
از زبان ات
با چشمای غرق خمار و خستش که به لبام خیره شده بودن با بند انگشت بزرگش همونطور که چونمو گرفته بود لب پایینی مو لمس می کرد و همینطور که داشت آروم و عمیق روی لبم میکشید با صدای دیپ و عمیقش که عمیق تر از اقیانوس بود انگار ته اقیانوس غرق شده بودم و بدجوری داشت دیوونه ی هوس وارم می کرد گفت: نگفتی منو بخشیدی یا نه... زود باش بیب گوشام منتظر شنیدن این کلمه از دهن توعه انقدر منتظرم نزار اجازه نده عقلم از سرم خارج شه و فرمانده ی کنترل بدنم شه اون موقع تضمین نمیکنم چه کارایی می اونه ازم سر بزنه (وای خدا این صداش اصن خودش خیلی گادههه)
یدفه به فکرای پلید منحرفیم فرو رفتم و یه ایده ی خیلی شیطانی و دیوونه کننده به سرم زد که می تونستم زهرو بریزم و تو زهر غرقش کنم اما در صورتی که خودش کشنده ترین زهر دنیاست که بخوام در مقابلش مقاومت کنم بیشتر خودمو مثل آدامای هوس پرت تو باتلاق زهرآگین فرو میبرم
آروم خم شدم سمتش طوری که نزدیک بود لبامون به هم وصل شه و همدیگرو لمس کنه بیشتر تو بغل گرم و عضلانیه خوش هیکل عرق کردش بردم و دستامو پشت گردنش حلقه کردم
ات: عاممم شاید نتونم هیو وقت بهت بگم که دقیقاً بخشیدمت یا نه ولی می تونم انجامش بدم ( خواستم یکم خودمو براش ناز کنم که یکم نازمو بکشه اونم دستاشو پشت کمرم حلقه کرد و منو به بدنش چسبوند)
تهیونگ: بیب من تحملم کمه پس بهتره که سریع تر انجامش بدی ولی مطمئنم که کاری که می خوای انجام بدی باعث خوشحالیم میشه چون چیزیه که الان بهش نیاز دارم (بیشتر منو پیش خودش نگه داشت طوری که می تونستم تپش های سریع و قویه قلبش رو که محکم به سینش می کوبید رو حس کنم)
ات: من... با... تو... امشب... می خوام (صدامم عمیق و خمار بودن خیلی داشتم بدجور 😈🥵 میشدم ولی خوشم می اومد انقدر منتظرش نگه دارم و همینجور تو حالت خمار و کم تحملش نگه دارم و بیشتر اونو درگیر خودم کنم و از نظرش کاملا غیر قابل دست یافتنی و راحت باشم)
تهیونگ: زود باش بهم بگو دیگه خوشت میاد همینجور منتظرم بزاری؟ ولی بیب اینو بدون که اصلا عواقب خوشی نخواد داشت من دیوونه تر از این نکن دختر بدجور دیوونه ی عشقت شدم همین الان بهت نیاز دارم که آرومم کنی وگرنه یا یه کاری دست خودم میدم یا یه کاری دست تو
ات: می دونستی که... وقتی... جدی میشی چقدر هات و جذاب تر میشی؟ طوری که از بوی عطرت سرم بدجوری گیج میره که بیهوش میشم ولی تو اون موقع دوست دارم تو بغل تو بیهوش شم و برای ساعت ها و روز ها و حتی سال ها منو تو همون حالت کما نگه داره تا موقعی که با بوسه ی لباس خوش فرم تو از خواب ابدی بیدار شم (همینجور که داشتم با کارواتش ور میرفتم اینو گفتم)
از زبان ات
با چشمای غرق خمار و خستش که به لبام خیره شده بودن با بند انگشت بزرگش همونطور که چونمو گرفته بود لب پایینی مو لمس می کرد و همینطور که داشت آروم و عمیق روی لبم میکشید با صدای دیپ و عمیقش که عمیق تر از اقیانوس بود انگار ته اقیانوس غرق شده بودم و بدجوری داشت دیوونه ی هوس وارم می کرد گفت: نگفتی منو بخشیدی یا نه... زود باش بیب گوشام منتظر شنیدن این کلمه از دهن توعه انقدر منتظرم نزار اجازه نده عقلم از سرم خارج شه و فرمانده ی کنترل بدنم شه اون موقع تضمین نمیکنم چه کارایی می اونه ازم سر بزنه (وای خدا این صداش اصن خودش خیلی گادههه)
یدفه به فکرای پلید منحرفیم فرو رفتم و یه ایده ی خیلی شیطانی و دیوونه کننده به سرم زد که می تونستم زهرو بریزم و تو زهر غرقش کنم اما در صورتی که خودش کشنده ترین زهر دنیاست که بخوام در مقابلش مقاومت کنم بیشتر خودمو مثل آدامای هوس پرت تو باتلاق زهرآگین فرو میبرم
آروم خم شدم سمتش طوری که نزدیک بود لبامون به هم وصل شه و همدیگرو لمس کنه بیشتر تو بغل گرم و عضلانیه خوش هیکل عرق کردش بردم و دستامو پشت گردنش حلقه کردم
ات: عاممم شاید نتونم هیو وقت بهت بگم که دقیقاً بخشیدمت یا نه ولی می تونم انجامش بدم ( خواستم یکم خودمو براش ناز کنم که یکم نازمو بکشه اونم دستاشو پشت کمرم حلقه کرد و منو به بدنش چسبوند)
تهیونگ: بیب من تحملم کمه پس بهتره که سریع تر انجامش بدی ولی مطمئنم که کاری که می خوای انجام بدی باعث خوشحالیم میشه چون چیزیه که الان بهش نیاز دارم (بیشتر منو پیش خودش نگه داشت طوری که می تونستم تپش های سریع و قویه قلبش رو که محکم به سینش می کوبید رو حس کنم)
ات: من... با... تو... امشب... می خوام (صدامم عمیق و خمار بودن خیلی داشتم بدجور 😈🥵 میشدم ولی خوشم می اومد انقدر منتظرش نگه دارم و همینجور تو حالت خمار و کم تحملش نگه دارم و بیشتر اونو درگیر خودم کنم و از نظرش کاملا غیر قابل دست یافتنی و راحت باشم)
تهیونگ: زود باش بهم بگو دیگه خوشت میاد همینجور منتظرم بزاری؟ ولی بیب اینو بدون که اصلا عواقب خوشی نخواد داشت من دیوونه تر از این نکن دختر بدجور دیوونه ی عشقت شدم همین الان بهت نیاز دارم که آرومم کنی وگرنه یا یه کاری دست خودم میدم یا یه کاری دست تو
ات: می دونستی که... وقتی... جدی میشی چقدر هات و جذاب تر میشی؟ طوری که از بوی عطرت سرم بدجوری گیج میره که بیهوش میشم ولی تو اون موقع دوست دارم تو بغل تو بیهوش شم و برای ساعت ها و روز ها و حتی سال ها منو تو همون حالت کما نگه داره تا موقعی که با بوسه ی لباس خوش فرم تو از خواب ابدی بیدار شم (همینجور که داشتم با کارواتش ور میرفتم اینو گفتم)
۲۴.۲k
۰۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.